معنی چاره‌اندیش

مترادف و متضاد زبان فارسی

چاره‌اندیش

صفت چاره‌جو، چاره‌ساز، چاره‌پرداز، چاره‌گر، چاره‌پژوه، چاره‌سگال، مدبر


چاره‌جو

اسم چاره‌اندیش، چاره‌پژوه، چاره‌ور، چاره‌گر، تمهیدگر، مدبر، علاج‌کننده، علاج‌اندیش

حل جدول

فرهنگ عمید

چاره سگال

چاره‌سگالنده، چاره‌اندیش، چارهجو: چو عاجز ‌شود مرد چارهسگال / ز بیچارگی درگریزد به فال (نظامی۵: ۸۷۴)،


چاره سنج

کسی که در کاری بیندیشد و راه چاره را بسنجد و دریابد، چاره‌اندیش: ز شادی به فرزانهٴ چارهسنج / بسی تحفهها داد از مال و گنج (نظامی۶: ۱۱۲۸)،


چارهگر

ویژگی کسی که با اندیشه و تدبیر دردی را درمان کند یا کاری را به ‌سامان برساند، چاره‌ساز، چاره‌کننده، چاره‌اندیش: زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست / راه هزار چارهگر از چارسو ببست (حافظ: ۸۰)،

معادل ابجد

چاره‌اندیش

574

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری