معنی ژفت

لغت نامه دهخدا

ژفت

ژفت. [ژُ] (ص) بخیل و ممسک:
با او چگونه گشت زبان ژفت یا جواد
با او چگونه رفت فلک نرم یا درشت.
؟ (از شعوری).

ژفت. [ژَ] (ص) تناور. (آنندراج). فربه. || لاغر. (آنندراج). نحیف (از لغات اضداد است):
برو بزیر رکابش چو اسب تازی چست
مباش در ره حکمش چو گاو کاهل ژفت.
؟ (از شعوری).

حل جدول

ژفت

لاغر و نحیف

لاغر

بخیل و ممسک

لاغر، نحیف


ژفت، نزار

لاغر و نحیف


ژفت ، نزار

لاغر و نحیف


ژفت، مناع، کنسک، کنس

بخیل و ممسک


ژفت ، مناع ، کنسک، کنس

بخیل و ممسک


لاغر و نحیف

ژفت

ژفت، نزار


نحیف و لاغر

استخوانی، نزار، ژفث، ژفت، نزار، ژفت.


لاغر

ژفت

فرهنگ فارسی هوشیار

ژفت

بخیل و ممسک

معادل ابجد

ژفت

1480

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری