معنی یک‌طرفه

حل جدول

یکطرفه

یک جنبه


یک‌طرفه

یک‌سویه


یک‌سویه

یک‌طرفه

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

یکطرفه

یکسویه

کلمات بیگانه به فارسی

یکطرفه

یکسویه

فارسی به ترکی

یکطرفه‬

tek yönlü, tek taraflı

فارسی به عربی

یکطرفه

وَحیدُ الاتِّجاه (ذُواتِّجاهٍ واحِد)

فرهنگ فارسی هوشیار

یکطرفه

(صفت) ازیک جهت که فقط رعایت یک طرف شده باشد بدون رعایت طرف دیگرکه بسود یا بزیان یکی از دو طرف باشد: قضاوت یکطرفه نباید کرد، که تنهااز یک طرف آن توان داخل شد: خیابان یکطرفه.

انگلیسی به فارسی

one-way analysis of variance

تحلیل واریانس یک‌طرفه

مترادف و متضاد زبان فارسی

یک‌جانبه

یک‌جهته، یکراهه، یکسویه، یک‌طرفه،
(متضاد) چندجانبه


متقابل

روبرو، رویارو، محاذی، هم‌راس،
(متضاد) متخارج، دوسویه، دوطرفه،
(متضاد) یک‌طرفه، یک‌سویه

فرهنگ عمید

یکسره

بلیتی که برای یک مسیر رفت یا برگشت باشد، یک‌طرفه،
(قید) کاملاً، به‌طور کلی: یا دوستی صادق یا دشمنی ظاهر / یا یکسره پیوستن یا یکسره بیزاری (منوچهری: ۱۱۴)،
(قید) همه، همگی، سراسر: آن طرف خیابان را یکسره گل‌کاری کرده بودند،
(قید) [عامیانه] بدون توقف، بی‌وقفه: یکسره حرف می‌زد،
* یکسره کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز] کاری را سرانجام دادن و به ‌آخر رساندن،

معادل ابجد

یک‌طرفه

324

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری