خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی آقای اشتباه + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب می توانید شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی آقای اشتباه باشید، با ما همراه باشید. سریال ترکی آقای اشتباه یک سریال تلویزیونی موفق و پربینندهی کمدی – عاشقانه محصول سال ۲۰۲۰ کشور ترکیه است. بازیگران این سریال عبارتند از؛ جان یامان در نقش اوزگور آتاسوی، اوزگه گورل در نقش ازگی اینال، گورگن اوز در نقش لونت یازمان، فاطما توپتاش در نقش جانسو آکمان، سوات سونگور در نقش اونال ییلماز، لاله بشار در نقش سویم آتاسوی، جمره گوملی در نقش دنیز کوپاران، سرکای توتونچو (اوزان دینچر)، سارپ جان کورواغلو در نقش سردار اوزتورک، تایگون سونگار در نقش سونر سچکین، فری بایجو گولر در نقش نوین ییلماز، اجه ایرتم در نقش گیزم سزر، امره ارن در نقش آنیل چلیک، کیمیا گوکچه آیتاچ در نقش ایرم دوآن.
خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی آقای اشتباه
ازگی و اوزگور به استانبول برگشته اند. اما نگاه هایشان به هم فرق کرده است. اوزگور به ازگی پیشنهاد می دهد که فردا برای اولین روز کاری اش همراه هم بروند. ازگی هم با کمال میل قبول می کند و با فکر اوزگور به خواب می رود. صبح هردو در راهرو به هم برمی خورند و طوری وانمود می کنند که انگار از قبل قرار نگذاشته بودند و این اتقاق باعث این شده که همراه هم به محل کارشان بروند! وقتی سوار آسانسور می شوند، اوزگور به ازگی نزدیک می شود و او را بو می کند و سرمست می شود! ازگی هم از این همه نزدیکی او کمی هول می کند. وقتی به لاگابیا می رسند، گیزم از دیدن آن دو همراه هم شوکه و ناراحت می شود و امره می گوید: «ازگی خانم هم اوزگور رو ازت دزدید و هم کارتو! » گیزم بیشتر حسادت می کند اما با خوشرویی با ازگی برخورد می کند. اوزگور پیش اوزان که از دیروز عصبانی است می رود. اوزان می گوید که مجبور شده منظورش را کامل به دنیز بگوید و او هم مستقیم گفته که اصلا از او خوشش نمی آید و حالا نمیداند باید چه بکند. اوزگور به او پیشنهاد می دهد تا از این به بعد طبق اصول او پیش بروند تا دنیز خودش به سمت او بیاید! دنیز وقتی به محل کارش می رسد متوجه می شود که همه ی کارمندان به همراه رئیسشان ارجمند، مشغول جشن گرفتن به خاطر گرفتن بزرگترین مشتری توریستی هستند.
ارجمند از دنیز به خاطر تلاش های زیادی که برای این پروژه کرد تشکر می کند اما در اخر مسئولیت پروژه را به ایرم که خیلی برای ارجمند عشوه می آید، می دهد! دنیز از این بابت خیلی ناراحت می شود و بعد با جانسو تصمیم می گیرند تا برای اولین روز کاری ازگی به لاگابیا بروند. اوزگور نمی تواند چشمانش را از روی ازگی بردارد و اوزان هم متوجه این می شود. بالاخره وقتی دخترها از راه می رسند با هم دور یک میز می نشینند و مشغول صحبت می شوند. کمی بعد اوزان به سمت اوزگور می رود و دنیز که او را می بیند قیافه اش را چین می دهد و می گوید: «حالا میخواد بیاد سر میز ما! » اما اوزگور به اوزان می گوید تا فقط از دور به انها سلام بدهد و بعد سرکارش برگردد. این رفتار اوزان، دنیز را متعجب و کنجکاو می کند. کمی بعد یشیم به انجا آمده و همراه اوزگور سر میزی می نشیند. ازگی با ناراحتی به آن دو خیره می شود. یشیم به اوزگور می گوید برای تلافی مصاحبه ی قبلی قصد دارد مصاحبه جدیدی از او به افتخار مکان جدیدش بگیرد و حین حرف زدن هم مدام دستان اوزگور را نوازش می کند که این کارها بیشتر ازگی را حسود و ناراحت می کند. همان موقع سردار به او زنگ می زند و ازگی که قصد نداشت به دیدن او برود، تصمیمش را عوض می کند. لونت هرچقدر سعی می کند به زنیب زنگ بزند تا ناراحتی اش را از دلش دربیاورد نمی تواند چون زینب گوشی اش را خاموش کرده.
لونت هم به دیدن زینب رفته و با مظلوم نمایی و روی خوش به دخترش به دروغ می گوید که جایی نرفته بوده و مدام در بیمارستان بوده. زینب هم حرف او را قبول می کند. جانسو موقع خداحافظی از اوزگور به او به خاطر این که آموزش هایش نتیجه داده و ازگی قرار است شب با سردار شام بخورد، تشکر می کند. اوزگور با شنیدن این حرف حالش گرفته می شود. کمی بعد ازگی به اتاق اوزگور می رود و می گوید: «مامانم بهم زنگ زده من نمیدونم در مورد رابطمون باید چی بگم بهش! » اوزگور می گوید: «بذار بفهمن تموم کردیم. بگو تو ماشین کات کردیم و تموم شد. » ازگی هم قبول می کند و از اتاق بیرون می رود که همان موقع سویم با اصرار فیتنات به اوزگور زنگ می زند و می گوید: «پسرم واسه ازدواج تو یه دختر تحصیل کرده و خانواده دار مناسبه. لازم نیست انقدر زود به ازدواج با اون دختر فکر کنی! » اوزگور که می فهمد مادرش برای او دختری در نظر گرفته فورا می گوید: «مامان من ازگیو دوست دارم و ما با هم تموم نکردیم. » و گوشی را قطع می کند. سویم هم به خاطر این موضوع و اینکه پسرش بدبخت شده زیر گریه می زند.