خلاصه داستان قسمت ۱۸ سریال ترکی ضربان قلب + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۸ سریال ترکی ضربان قلب (نبض) را می توانید مطالعه کنید. ژانر این سریال عاشقانه و رمانتیک است، سریال ضربان قلب محصول سال ۲۰۱۷ به کارگردانی مشترک یوسف پیرهسان و آیتاچ چیچک در شبکه های ترکیه پخش شده و حال در سال ۲۰۲۱ روی آنتن شبکه ریور پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Gökhan Alkan(علی)–Öykü Karayel(ایلول)–Ege Kökenli–Ali Burak Ceylan–Hakan Gerçek–Fatih Dönmez–Barış Aytaç–Burcu Türünz– Başar Doğusoy– Selahattin Paşalı.
خلاصه داستان سریال ترکی ضربان قلب
خلاصه داستان سریال ترکی ضربان قلب درباره زندگی شخصیت ایلول است که به خاطر پدر و مادرش کودکی سختی را پشت سر گذاشته است و در دوران دبیرستان پدرش او را در خانه ی مادر بزرگش در شهر مارماریس ترک نموده و تنها گذاشته است رفتن او پیش مادر بزرگش ، برای او فرصتی هست که زندگی اش را از نو درست نماید وی همچنین به وسیله ی آشنایی با علی زندگی اش را از نو خواهد ساخت….
قسمت ۱۸ سریال ترکی ضربان قلب (نبض)
علی پیش محمد است و وضعیت پاهای او را کنترل میکند. محمد میگوید: فکر کنم اونطور که میخواستی منو عمل کردی چون پاهام حس ندارن…علی میگوید: حرفای بچگانه میزنی. خودت بی احتیاطی کردی و خوب میشی….
پرستاری میآید و علی را صدا میکند که به اورژانس بیاید..پرستار سیبل غرق در افکارش از کنار علی رد میشود….. آغوز مدام به ایلول فکر میکند و احساس میکند به او علاقمند شده است. او به ایلول زنگ میزند و میگوید: من کافه پایبن هستم . باهات کار دارم…… علی در اورژانس دختر جوانی را میبیند که یک سیخ در گوشش فرو رفته و دستهای دختر را به تخت بسته اند. و او با گریه میگوید: من دیوونه نیستم.علی دکتر گوش و حلق را احضار میکند..صمد میگوید اسمش مروه است و پارانویید دارد. موقع بحران سیخ را در گوشش کرده.علی میگوید کمکت میکنم. مردی که کنار مادرش است میگوید: این دفعه اولش نیست…نه میخوابه نه غذا میخوره و هر صدایی اونو دیوونه میکنه.علی با مادرش حرف میزند..
سیبل بی حوصله از کنار دوستانش رد میشود.
سیبل بطرف پنجره میرود و گریه میکند. بعد چند قدم عقب تر رفته و با سرعت جلو میدود و خودش را از پنجره پرت میکند و در کنار همانجایی که آغوز و ایلول نشسته بودند روی زمین میافتد…همه شوک شده اند و دور او جمع میشوند..
مادر مروه در حال صحبت با علی است که ناگهان مروه یک امپول بزرگ را که آنجا گذاشته بودند برمیدارد و میخواهد به خودش تزریق کند. و میگوید: میخوام بمیرم و راحت بشم..علی میگوید: من راه دیگه ای واست پیدا میکنم. و او را آرام میکند. علی او را برای آزمایشات و اسکن میفرستد و میگوید توموگرافی انجام بشود.
اغوز و علی مشغول عملیات اورژانس برای سیبل هستند..ایلول خسته وناراحت است.سلیم میگوید: تو برو ما انجامش میدیم. ایلول یادش می آید که مادرش قرص های خواب زیادی خورده و خودکشی کرده بود.
مادر مروه به علی میگوید: چند سال قبل تشخیص دادن اون اسکیزوفرنی داره و پدرشم اینطور بوده وخودکش کرده است..
علی بعد از کنترل وضعیت مروه میخواهد او را عمل کند.
اسما درکافه اش مشغول کار است که بهار با جعبه ای در دستش میآید و میگوید: میخوام باهات حرف بزنم. و میگوید: واست بادام اوردم چون دوست داری…اسما تعحب میکند.بهار میگوید: ما قبلنا دوستای خوبی بودیم.. و از موضوع محمد هم ناراحت شدم. اسما میگوید: تو واقعا خودت هستی یا قلابی هستی؟ ولی اگر میخواهی یه شروع تازه داشته باشیم بهتره اول از ایلول عذرخواهی کنی…بهار میگوید: من میخواستم بخاطر اتفاق آنروز عذرخواهی کنم اما به این مساله هم فکر میکنم.