خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی ضربان قلب + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی ضربان قلب (نبض) را می توانید مطالعه کنید. ژانر این سریال عاشقانه و رمانتیک است، سریال ضربان قلب محصول سال ۲۰۱۷ به کارگردانی مشترک یوسف پیرهسان و آیتاچ چیچک در شبکه های ترکیه پخش شده و حال در سال ۲۰۲۱ روی آنتن شبکه ریور پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Gökhan Alkan(علی)–Öykü Karayel(ایلول)–Ege Kökenli–Ali Burak Ceylan–Hakan Gerçek–Fatih Dönmez–Barış Aytaç–Burcu Türünz– Başar Doğusoy– Selahattin Paşalı.
خلاصه داستان سریال ضربان قلب
خلاصه داستان سریال ترکی ضربان قلب درباره زندگی شخصیت ایلول است که به خاطر پدر و مادرش کودکی سختی را پشت سر گذاشته است و در دوران دبیرستان پدرش او را در خانه ی مادر بزرگش در شهر مارماریس ترک نموده و تنها گذاشته است رفتن او پیش مادر بزرگش ، برای او فرصتی هست که زندگی اش را از نو درست نماید وی همچنین به وسیله ی آشنایی با علی زندگی اش را از نو خواهد ساخت….
قسمت ۲۰ سریال ترکی ضربان قلب (نبض)
شوهرش ممدوح و دخترش ییلدیز وارد می شوند و میخواهند او را ببرند. بهار میگوید که باید منتظر جواب آزمایشات باشند و دکتر آغوز اجازه مرخصی بدهد. آنها از بهار میخواهند دخالت نکند و میگویند به تو مربوط نیست.
سینان در راهرو ایلول را میبیند و او را به خاطر آمدن به بیمارستان سرزنش میکند اما ایلول میگوید که به عنوان ملاقاتی آمده است. ودات برای دکتر آغوز هدیه ای می برد و بابت عمل نسرین از او تشکر میکند.
بهار پیش آغوز می رود و میگوید که متوجه شده است پدرش نا مادری اش را کتک می زند و آنها میخواهند زودتر از بیمارستان برود . آغوز جا میخورد. او پیش پدرش می رود و میخواهد با او صحبت کند و نمیگذارد آنها بروند. پدرش میگوید: یعنی تو میخوای منو تحویل پلیس بدی ؟ آغوز با او بحث میکند و پدر او به خاطر فشار بحث حالش بد شده و از حال می رود. بهار میگوید که او سکته کرده و وضعیتش خوب نیست. آغوز ناراحت می شود و وقتی که کمک میکند تا لباسهای او را در بیاورند روی بدنش آثار کبودی می بیند. بهار فکر میکند که نامادری آغوز موقع دفاع از خود او را زده است. آغوز میگوید: من میدونم کار کیه.
ییلدیز پیش مادرش می رود. وقتی ممدوح متوجه می شود از آغوز میخواهد که آنها را تنها نگذارد. ممدوح فیلمی به آغوز نشان میدهد سپس با ناراحتی به او میگوید که دختراشان بخاطر بیکاری و مشکلات این کارها را میکند و آنها را کتک میزند و آنها نمیخواهند او را از دست بدهند برای همین چیزی نمیگویند. آغوز ناراحت می شود و گریه اش میگیرد. ییلدیز به اتاق ممدوح آمده و میگوید پسرت به من تهمت زده . آغوز میگوید که آنها حقیقت را فهمیده اند و احتیاج نیست نقش بازی کند و مدرک نیز دارند. ییلدیز با عصبانیت گوشی را پرت میکند. آغوز او را تهدید میکند حال ممدوح دوباره بد می شود و ییلدیز فرار میکند.
صمد و ایلول با انجام آزمایش روی مروه می فهمند که سندرومی دارد که قابل درمان است. صمد از خوشحالی ایلول را بغل میکند.
شب ایلول به آدرس می رود که در آنجا لب ساحل علی قسمتی را با چراغ و تور تزیین کرده و دسته گلی برای ایلول آماده کرده. وقتی ایلول می رسد و علی او را با لباس مجلسی و آرایش کرده میبیند از زیبایی او متحیر می شود. ایلول به دروغ میگوید که از آنجا میخواهد به عروسی دوستش برود و بخاطر آنجا آماده شده است. آنها با هم نشسته و در مورد گذشته ها صحبت میکنند. ایلول دوست دارد بداند که آیا کسی در زندگی علی بوده است یا نه.
شب آغوز با دسته گلی به کافه می رود و از اسما سراغ ایلول را میگیرد. اسما میگوید که او نیست. آغوز میگوید که قرار بود با هم شام بخورند و اما برای او مشکلی پیش آمده و نتوانسته به موقع بیاید.
صامن از مرد کناری خود سراغ ایلول را میگیرد و او میگوید که افرادش در حال تعقیب ایلول هستند.
محمد با ایلول تماس میگیرد ولی علی نمیگذارد که او امشب جواب تلفن کسی را بدهد. سپس از ایلول رسماً میخواهد که دوست دختر او باشد. علی میخواهد ایلول را ببوسد اما همان لحظه نور چراغ ماشینی روی آنها می افتد و آنها با تعجب به روبهرو نگاه میکنند.