خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی تو در بزن + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی تو در بزن (تو در خانه ام را بزن) را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی تو در بزن به تهیه کنندگی شرکت MF Yapım از شبکه Fox TV پخش می شود و کارگردانی آن به عهده کارگردان مشهور و خوشنام ترک اوندر میهلار Ender Mıhlar میباشد. هانده ارچل و کرم بورسین که نقش های اصلی داستان را به عهده دارند مهمترین دلیل جذابیت این سریال است. ( Sen Çal Kapimi ) یا همان تو در خانه ام را بزن شنبه ها از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ترکیه به مدت ۱۳۰ دقیقه از شبکه فاکس پخش میشود.
خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی تو در بزن
وقتی سوء تفاهم بین ادا و سرکان رفع میشه همگی برای جشن خداحافظی از دوران مجردی می روند، اونجا اردم میگه که کله قند شب حنابندان من از سمین گرفته بودم شاید من مقصر اون اتفاق باشم که سرکان عصبی میشه ولی جلوشو میگیرن و دعوا به شادی و رقص دسته جمعی تمام می شود. در هتل سرکان در اتاق ماساژ بود که ادا وارد میشه و میگه کسی جز من نمیتونه بهت دست بزنه و خودش شروع به ماساژ دادن سرکان میکنه و آن شب را باهم به بهترین نحو میگذرونن. فردای آن روز لیلا از اردم میپرسه که دخترا کجان که اردم میگه رفتن برای خرید لباس عروس و پسرا هم رفتن واسه خرید کت و شلوار. ادا با دوستاش و پریل و آیفر و آیدان خانم بعد از خرید لباس عروس به حمام عروس می روند و رسمشان را به جا میاورند و اونجا ایدان بهش میگه که بعد از ازدواجت با سرکان دیگه دخترمی اگه بخوای میتونی به جای آیدان خانم یه چیز دیگه ای صدام کنی فقط اگه بخوای و بعد بحثو عوض میکنن و شروع به رقص و شادی میکنن. سرکان و ادا از ذوق و استرس مراسم عروسی فردا خوابشان نمیبرند، آیدان به سرکان میگه ای کاش تو همچین روزی پدرت بود ولی نیست فقط خودمون ۲تاییم که سرکان میگه بابا یه تصمیمی گرفته و امیدوارم خوشحال باشه هرجا که هست دیگه بهش فکر نکن. آیفر هم با ادا صحبت میکنه و اشک شوق میریزه و میگه بزار یه دل سیر نگات کنم از فردا دیگه نیستی.
روز عروسی فرا میرسه و ادا به اتفاق دخترا به اتاق عقد میروند و بعد از خوشحال شدن شروع به حاضر شدن میکنند. فرید با باز کردن پوشه ای تو شرکت متوجه می شود که تو مناقصه در ایتالیا یه مشکلی پیش اومده و به سرکان خبر می دهند، سرکان هواپیما را میگه آماده کنن و تو همین فاصله پیش ادا میره و بهش میگه سریعا باید بره به ایتالیا سریع هم برمیگرده ادا سعی میکنه منصرفش کنه و بندازه عقب ولی سرکان میگه آخرین روز مهلتش همین امروزه سریع میرم و میام ۷ پیشتم بهت قول میدم و به هم میگن که چقد همدیگرو دوست دارن و سرکان میگه هیچی نمیتونه منو از تو دور کنه بهت قول میدم و میره. همگی آماده میشن و منتظر شروع شدن مراسم و رسیدن سرکان می شوند که فرید به جرن زنگ میزنه و میگه تلویزیونو روشن کن. همگی جلوی تلویزیون میرن و تلویزیونو روشن میکنن که اخبار میگه سرکان بولات معمار معروف با هواپیمای شخصی خود به ایتالیا میرفته که آخرین ارتباطی که باهاشون تونستیم بگیریم ۲ساعت پیشه و کسی از آنها خبری نداره همگی شوکه زده میشن و ادا با یادآوری اخرین خاطراتش با سرکان و حرف هایش قبل از رفتن به ایتالیا از حال میره…