خلاصه داستان قسمت ۱۳۴ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۳۴ سریال ترکی روزگاری در چکوروا را می توانید مطالعه کنید. این مجموعه با نام ” زمانی در چوکوروا ” نیز در ایران و با نام های Tierra amarga, Once Upon a Time in Cukurova در ترکیه شناخته می شود. ژانر این سریال درام رمانتیک است و کارگردانان این سریال Murat Saracoglu و Faruk Teber می باشند.

قسمت ۱۳۴ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

خلاصه داستان سریال ترکی روزگاری در چکوروا

داستان این سریال به این شکل است که در حدود سال های ۱۹۷۰ میلادی در استانبول دو جوون که خودشون رو برای ازدواج حاضر میکردن با اتفاقی مواجه میشن که اصلا انتظارش رو نداشتن. ییلماز بخاطر زلیخا دست به قتل میزنه و مجبور به فرار میشه و زلیخا هم اونو تنها نمیذاره. دست تقدیر این دو رو به چوکوروا میکشونه. این دو جوون که با وجود تمام مشکلات مصمم بودن همچنان عاشق هم باشن ولی بعد از آشنایی با خانواده ی یامان که ارباب چوکوروا و صاحب مزارعی که ییلماز و زلیخا در اون کار میکردن بودن، همه چیز تا ابد عوض میشه.

این داستان داستان زندگی ییلمازی است که بخاطر عشقش قاتل شدن رو به جون میخره و داستان زلیخایی که بخاطر عشقش خودش رو مجبور به ازدواجی میکنه که نمیخواد و از طرفی داستان مادر ارباب “هونکار یامان” که برای حفظ گذشته ی پر زرق و برق و همچینین تنها پسرش میجنگه و اربابی که چنان عاشق زلیخا میشه که حتی حاضره برای بدست آوردن عشقش اونو اسیر کنه….

قسمت ۱۳۴ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

هولیا و دمیر و زلیخا به اتاق می روند و هولیا میگوید که نمی‌داند حرف چه کسی را باور کند زیرا هر دو قسم میخورند. دمیر می‌گوید که حتما سحر دروغ می‌گوید زیرا اصرار دارد که برای بچه اش پدری پیدا کند و معلوم نیست که بچه از کیست. او میگوید که هرچه سریع تر باید سحر را از آنجا بیرون کنند. زلیخا می‌گوید که او باردار است و بچه گناهی ندارد و نباید اذیت بشود. هولیا نیز حرف زلیخا را تایید کرده و میگوید که سحر را به جایی برای کار بفرستند که به او فشار نیز نیاید. آنها سحر را راهی میکنند و از عمارت می رود.
غفور در آشپزخانه مدام دور ثانیه می‌گردد و با خواهش و التماس از او میخواهد که باورش کند. سپس تظاهر به تهدید خودکشی‌ میکند. ثانیه با درماندگی چاقو را از دست او گرفته و طوری که انگار از او خسته شده باشد، قبول میکند که حرفش را باور کرده است . سپس او را از آشپزخانه بیرون میکند.
شب وقتی دمیر به خانه می آید، زلیخا می‌گوید که هولیا بیرون رفته است. دمیر از اینکه هولیا این وقت شب بیرون رفته کلافه می شود. هولیا و تکین به قرارگاه همیشگی خود رفته اند و تکین همچنان از احساسات خود در قدیم صحبت میکند.

ثانیه غفور را از خانه بیرون کرده و غفور یا یکی از کارگران در یک از کلبه ها میماند. او نیمه شب مشغول تار زدن است و برای ثانیه آهنگ می خواند و میخواهد او را ببخشد.
هولیا به تکین میگوید که دمیر نیز اسلحه را کنار گذاشته و به ایلماز پیشنهاد صلح داده و از او خواسته که سهامش را دو برابر قیمت به او بفروشد. تکین از اینکه از این قضیه بی خبر بوده متعجب می شود.
روز بعد، تکین پیش ایلماز رفته و در مورد پیشنهاد دمیر از او سوال کرده و از اینکه ایلماز به او چیزی نگفته بود از او گله میکند. ایلماز میگوید که چون تصمیم به فروش ندارد چیزی به تکین نگفته است. تکین میگوید که تصمیم او اشتباه است و باید سهام را به او بفروشد‌.ایلماز از اینکه تکین هدفش نسبت به بیچاره کردن و انتقام گرفتن از یامان ها عوض شده متعجب می شود و با طعنه میگوید که حتما تکین به خاطر هولیا نظرش عوض شده است. تکین از قضاوت ایلماز ناراحت می شود.

ایلماز با جنگاور برای نهار به کلوپ شهر می روند. ایلماز در مورد پیشنهاد دمیر به او میگوید. جنگاور نیز حرف تکین را تایید میکند و میگوید که دو برابر قیمت سهام پول خیلی زیادی است و این خودش باعث ضربه بزرگی به دمیر می شود. ایلماز به ذهنش می رسد که دمیر برای خرید سهام مجبور به فروش زمین های زیادی می شود و ایلماز می‌تواند همه آنها را بخرد. او تازه متوجه می شود که تکین نیز حق داشته است.
گولتن برای خرید به شهر می رود. او هنگام برگشت از مینی بوس جا می ماند. او از اینکه باید تا دو ساعت دیگر منتظر مینی بوس بماند ناراحت است و گوشه ای می ایستد. چتین او را می بیند و پیشنهاد میدهد که او را برساند. گولتن ابتدا قبول نمیکند اما چتین میگوید که در آن مسیر کار دارد و برایش زحمت نیست. گولتن نیز قابل کرده و سوار ماشین چتین می شود.
در جاده، ماشین غفور خراب شده و گوشه های اینیتده و منتظر کمک است. گولتن از دور او را می بیند و با نگرانی و اضطراب پایین ماشین پنهان می شود و از چتین میخواهد که برای غفور نگه ندارد. چتین تیز بخاطر گولتن به غفور کمک نمی‌کند و از کنار او رد می شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا