خلاصه داستان قسمت ۱۳۵ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۳۵ سریال ترکی روزگاری در چکوروا را می توانید مطالعه کنید. این مجموعه با نام ” زمانی در چوکوروا ” نیز در ایران و با نام های Tierra amarga, Once Upon a Time in Cukurova در ترکیه شناخته می شود. ژانر این سریال درام رمانتیک است و کارگردانان این سریال Murat Saracoglu و Faruk Teber می باشند.

قسمت ۱۳۵ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

خلاصه داستان سریال ترکی روزگاری در چکوروا

داستان این سریال به این شکل است که در حدود سال های ۱۹۷۰ میلادی در استانبول دو جوون که خودشون رو برای ازدواج حاضر میکردن با اتفاقی مواجه میشن که اصلا انتظارش رو نداشتن. ییلماز بخاطر زلیخا دست به قتل میزنه و مجبور به فرار میشه و زلیخا هم اونو تنها نمیذاره. دست تقدیر این دو رو به چوکوروا میکشونه. این دو جوون که با وجود تمام مشکلات مصمم بودن همچنان عاشق هم باشن ولی بعد از آشنایی با خانواده ی یامان که ارباب چوکوروا و صاحب مزارعی که ییلماز و زلیخا در اون کار میکردن بودن، همه چیز تا ابد عوض میشه.

این داستان داستان زندگی ییلمازی است که بخاطر عشقش قاتل شدن رو به جون میخره و داستان زلیخایی که بخاطر عشقش خودش رو مجبور به ازدواجی میکنه که نمیخواد و از طرفی داستان مادر ارباب “هونکار یامان” که برای حفظ گذشته ی پر زرق و برق و همچینین تنها پسرش میجنگه و اربابی که چنان عاشق زلیخا میشه که حتی حاضره برای بدست آوردن عشقش اونو اسیر کنه….

قسمت ۱۳۵ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

غفور به شدت عصبانی شده و با ماشین مشغول می شود تا آن را تعمیر کند. کمی بعد خطیب با ماشینش از آنجا رد شده و نگه میدارد. او به خاطر مدل پایین ماشینی که دمیر به غفور داده از او بد میگوید و میخواهد غفور را برساند اما غفور قبول نمیکند. خطیب میگوید که قصد دارد به یک کبابی معروف برود تا غذا بخورد. غفور که خیلی گرسنه است و مقابل غذا ضعف دارد، قبول میکند که همراه خطیب برود. آنها به رستوران می روند و خطیب غذاعای زیادی سفارش می دهد. او سعی دارد از غفور در مورد کارهای دمیر و خانه او حرف بکشد. غفور نیز مدام تعریف کرده‌ و خودش را مهم جلوه میدهد و می‌گوید که او به دمیر برای کارهای مهم مشورت می دهد. از نگاه خطیب مشخص است که نقشه هایی دارد. او حسابی از غفور تعریف میکند و میگوید که حق و لیاقت او بیشتر از این حرف هاست و باید به جاهای بالایی برسد و او چیزی از ایلماز کم ندارد که از کارگری در خانه دمیر به خان بودن رسیده است. غفور با شنیدن این حرفها به خودش مغرور می شود‌.

در ماشین چتین او به گولتن ابراز علاقه کرده و می‌گوید که دوست دارد بیشتر با هم آشنا شوند. گولتن ناراحت شده و از او میخواهد که ماشین را نگه دارد و پیاده می شود. چتین از حرفش پشیمان می شود. گولتن در مسیر خانه با افسوس به حرفهای چتین فکر میکند و میداند که او دیگر به درد کسی نمی‌خورد و آینده اش تباه شده است. ایلماز با دمیر تماس میگیرد و میگوید‌ که به پیشنهادش فکر کرده و قبول میکند که سهامش را بفروشد، اما مبلغ پیشنهادی او سه برابر قیمت سهام است. دمیر با شنیدن قیمت متعجب و عصبی می شود‌.
ایلماز به مغازه می رود و کارت‌های عروسی را که چاپ شده است تحویل می‌گیرد ‌ او در خیابان به زلیخا برخورد میکند و کارتها روی زمین پخش می شود . زلیخا از دیدن ایلماز جا میخورد و سپس به او کمک میکند تا کارتها را جمع کند. او با دیدن کارتها به ایلماز تبریک میگوید. ایلماز میگوید که حق هر کسی است که ازدواج کند و با تشکیل خانواده خوشبخت شود. زلیخا با ناراحتی به او نگاه کرده و برایش آرزوی خوشبختی میکند. سپس دستش را دراز میکند تا با ایلماز دست بدهد. ایلماز نیز به او دست میدهد و سپس خداحافظی کرده و جدا می شوند. آنها هر دو سپس با مکث برگشته و یکدیگر را با حسرت نگاه میکنند.

زلیخا داخل کلوپ شهر به جلسه خیریه با دوستان هولیا می رود. کمی بعد او حالش بد شده و هولیا او را به بیمارستان می برد.
شرمین به بانک می رود تا پول برداشت کند. او متوجه می شود که دمیر با حکم دادگاه حساب او را مسدود کرده است. شرمین به شدت عصبانی شده و سراغ دمیر می رود.
دمیر به سمت بیمارستان می رود و شرمین وقتی می فهمد، او نیز برای دعوا با دمیر به بیمارستان می رود‌. از زلیخا آزمایش میگیرند و منتظر نتیجه هستند. شرمین شروع به دعوا با دمیر میکند و صباح الدین او را بیرون میکند.
ایلماز برای پخش کردن کارت همکاران مژگان به بیمارستان می آید. مژگان نتیجه آزمایش زلیخا را می بیند و همراه صباح الدین به اتاق می رود تا به او خبر بدهد. او مژدگانی میدهد و میگوید که زلیخا برای بار دوم حامله است. همه از شنیدن این خبر شوکه می شوند. ایلماز از پشت در این خبر را می شنود ‌

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا