خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی آقای اشتباه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب می توانید شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی آقای اشتباه باشید، با ما همراه باشید. سریال ترکی آقای اشتباه یک سریال تلویزیونی موفق و پربیننده‌ی کمدی –  عاشقانه محصول سال ۲۰۲۰  کشور ترکیه است. بازیگران این سریال عبارتند از؛ جان یامان در نقش اوزگور آتاسوی، اوزگه گورل در نقش ازگی اینال، گورگن اوز در نقش لونت یازمان، فاطما توپتاش در نقش جانسو آکمان، سوات سونگور در نقش اونال ییلماز، لاله بشار در نقش سویم آتاسوی، جمره گوملی در نقش دنیز کوپاران، سرکای توتونچو (اوزان دینچر)، سارپ جان کورواغلو در نقش سردار اوزتورک، تایگون سونگار در نقش سونر سچکین، فری بایجو گولر در نقش نوین ییلماز، اجه ایرتم در نقش گیزم سزر، امره ارن در نقش آنیل چلیک، کیمیا گوکچه آیتاچ در نقش ایرم دوآن.

قسمت ۲۰ سریال ترکی آقای اشتباه

خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی آقای اشتباه

دخترها به باشگاه می روند و کمی بعد اوزگور و اوزان هم به انجا می آیند و از دیدن هم تعجب می کنند. اوزگور مشغول ورزش می شود اما همه فکر و ذکر اوزان پیش دنیز است. او از اوزگور می خواهد کمکش بکند تا بتواند با دنیز حرف بزند اما اوزگور حرف زدن با دنیز را ان هم در آن لحظه پیشنهاد نمی کند. به هر حال اوزان هر لحظه محو تماشای دنیز می شود که این اصلا به مذاق دنیز خوش نمی اید و با بدی به او نگاه می کند. تا اینکه اوزان همه ی جرئتش را جمع می کند به سمت دنیز که مغشول تردمیل رفتن است می رود و می گوید: «من میدونم که از حدم فراتر رفتم و با ایرم بیش از حد صمیمی برخورد کردم. امیدوارم منو ببخشی. » اما اوزگور به حال او می خندد و به اوزان می گوید که همه زحماتش بیهوده بوده چون دنیز مشغول گوش دادن به اهنگ با هندزفری بوده و حتی ذره ای از حرف های او را نشینده است. کمی بعد سردار به ازگی زنگ می زند تا با او قرار ملاقات بگذارد. ازگی به او می گوید که برای آخر هفته و جشن لاتین وقتش را برای او جدا بکند و سردار قبول می کند و می گوید: «راستی حتی میتونیم با هم تانگو برقصیم.
خودت بهم گفته بودی خوب بلدی! » ازگی هول می کند و با نگرانی قبول می کند اما بعد این وضعیت اورژانسی را با دخترها در میان می گذارد. اوزان وقتی می فهمد که آنها به یک معلم تانگو نیاز دارند فورا می گوید: «بهترین معلم اوزگوره. خیلی خوب بلده. » ازگی ذوق می کند و با هیجان از اوزگور می خواهد تا اخر هفته تانگو را به او یاد بدهد اما اوزگور از زیر بار این کار شانه خالی می کند چون تحمل دیدن رقص سردار و ازگی را با هم ندارد. از طرفی وقتی لونت می بیند ورزش بلد نیست و توجه جانسو هم به او نیست، به دروغ می گوید که مچ پایش در ورزش در رفته و از جانسو می خواهد تا فورا به خانه برگردند و جانسو با نگرانی او را همراهی می کند. شب ازگی مشغول پیدا کردن معلمی است که خیلی سریع به او تانگو را یاد بدهد اما کسی در این فرصت کم حاضر به آموزش او نیست. ازگی بلند می شود تا از روی ویدیوهای آموزشی کمی تانگو یاد بگیرد که اوزگور هم به تراس آمده و او را مسخره می کند. ازگی به دروغ برای این که او را راضی به آموزش بکند، چشمانش را پر از اشک می کند و تا دل اوزگور به حالش بسوزد اما اوزگور عین خیالش هم نیست. ازگی وقتی می بیند اوزگور توجهی به او ندارد عصبانی می شود که همان موقع دنیز به او زنگ زده و می گوید که معلم مناسبش را پیدا کرده. اوزگور وقتی این را می شنود می گوید: «اونارو ول کن. من هستم. » و از همان شب شروع به تمرین با ازگی می کند. ازگی و اوزگور موقع رقص عاشقانه شان لحظه ای چشم از روی هم برنمیدارند و این تمرین را شب تا صبح انجام می دهند تا اینکه بالاخره روز اخر فرا می رسد.

اوزگور حسابی از رقص ازگی تعریف می کند و ازگی با هیجان در مورد این که قرار است با سردار برقصد حرف می زند که باعث ناراحت اوزگور می شود. فیتنات به سویم می گوید که مادر هاجر، دختری  که برای اوزگور در نظر گرفته بودند حسابی از دستشان شاکی است و بهتر است به بهانه ی این که قصد داریم برای او کاری در استانبول دست و پا بکنیم، به اوزگور زنگ بزنیم و سویم هم همین کار را می کند اما اوزگور فورا می گوید که ازگی به خاطر حساسیتش روی دخترهای اطراف او، این اجازه را نخواهد داد و گوشی را قطع می کند. سویم زیر گریه می زند و فیتنات به او پیشنهاد می دهد: «باید بریم استانبول و تا جدا شدن اون دوتا از هم همونجا بمونیم! » از طرفی نوین هم به ازگی زنگ می زند و ازگی قبل از اینکه به او جواب بدهد، از اوزگور می پرسد که بهتر است به او بگونید که رابطه شان تمام شده یا نه؟ اوزگور می گوید که مادر او برایش دختر در نظر دارد و حسابی تحت فشار است. ازگی وقتی این را می فهمد می گوید بهتر است رابطه شان را حفظ بکنند! ازگی در رستوران به مادرش زنگ می زند و به او می گوید که فعلا رابطه اش با اوزگور را تمام نکرده و نمی تواند به این راحتی ها این کار را بکند. نوین عصبانی می شود و به اونال می گوید به استانبول خواهد رفت تا بالاسر دخترش بماند و او را مجبور به جدایی از اوزگور بکند. یشیم و ایرم هم برای مهمانی قبل از جشن و آموزش تاکو از اوزان به لاگابیا می آیند. ازگی می گوید که تا وقتی دنیز نیاید نمی تواند شروع بکند و اوزان وقتی متوجه می شود دنیز هم خواهد آمد می گوید بهتر است اموزش را چند دقیقه ی دیگر ادامه بدهند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا