خلاصه داستان قسمت ۲۹ سریال ترکی آقای اشتباه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب می توانید شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۹ سریال ترکی آقای اشتباه باشید، با ما همراه باشید. سریال ترکی آقای اشتباه یک سریال تلویزیونی موفق و پربیننده‌ی کمدی –  عاشقانه محصول سال ۲۰۲۰  کشور ترکیه است. بازیگران این سریال عبارتند از؛ جان یامان در نقش اوزگور آتاسوی، اوزگه گورل در نقش ازگی اینال، گورگن اوز در نقش لونت یازمان، فاطما توپتاش در نقش جانسو آکمان، سوات سونگور در نقش اونال ییلماز، لاله بشار در نقش سویم آتاسوی، جمره گوملی در نقش دنیز کوپاران، سرکای توتونچو (اوزان دینچر)، سارپ جان کورواغلو در نقش سردار اوزتورک، تایگون سونگار در نقش سونر سچکین، فری بایجو گولر در نقش نوین ییلماز، اجه ایرتم در نقش گیزم سزر، امره ارن در نقش آنیل چلیک، کیمیا گوکچه آیتاچ در نقش ایرم دوآن.

قسمت ۲۹ سریال ترکی آقای اشتباه

خلاصه داستان قسمت ۲۹ سریال ترکی آقای اشتباه

لونت به جانسو می گوید که در استخر با زینب قرار گذاشته تا بیشتر با هم آشنا بشوند. جانسو از این که لونت به فوبیای او از آب توجهی نکرده دلخور می شود و لونت قول می دهد تا شنا را به او کامل یاد بدهد. آنها به خانه ی جانسو می روند تا در استخر تمرین بکنند. جانسو متوجه می شود که هروقت حرفی در مورد ازگی و دلخوری اش از آن روز به وسط می آید، لونت فورا بحث را عوض می کند و اصرار می کند تا لونت هرچیزی را که میداند بگوید. لونت هم بالاخره آمدن اوزگور به جشن و دیدن ازگی و سردار با هم را به جانسو می گوید. از طرفی اوزان هم به دنیز در مورد این که آن شب اوزگور سورپرایز تولد برای ازگی گرفته بوده می گوید. ساعتی بعد هرچهار نفرشان در لاگابیا جمع می شوند و با گذاشتن کنار هم چیزهایی که می دانند، دلیل ناراحتی و قهر ازگی و حال بد اوزگور را هم می فهمند. وقتی اوزگور به جمع آنها می آید، انها همه چیز را مو به مو برای اوزگور هم تعریف می کنند و اوزگور تازه به اشتباهش پی می برد و همان موقع راه می افتد تا به بورسا برسد و بتواند با ازگی صحبت بکند. ازگی در کافه است که تولگا به او زنگ میزند و با نقشه قبلی از ازگی می خواهد تا برای کار جدید تدارکاتی با شرکت آنها همکاری داشته باشد.
ازگی هم از این فرصت پیش امده خوشحال می شود و قول می دهد تا یک هفته ی دیگر به استانبول برگردد. کمی بعد ناگهان سردار اسم او را صدا می زند و ازگی از دیدن او جا می خورد. سردار به خاطر آن روز زیاده روی اش معذرت خواهی می کند که همان موقع از دور اوزگور را می بیند که به ان سمت می آید و از ازگی می خواهد برایش لیوان آبی بیاورد و خودش با پوزخند روبروی اوزگور می رود و می گوید: «من اومدم اینجا تا به ازگی روحیه بدم! تو اینجا چیکار میکنی آقای اشتباه! » اوزگور می گوید: «میدونم بهم دروغ گفنی. ادا در نیار و برو گمشو از اینجا! » سردار می خندد و می گوید: «کسی که قراره از اینجا بره تویی نه من! » اوزگور یقه او را می چسبد که همان موقع ازگی به سمت آنها می رود و آن دو را از هم جدا می کند که اونال هم از راه می رسد و با عصبانیت هم از سردار و از اوزگور می خواهد تا آنجا را ترک کنند. سردار می رود اما اوزگور همانجا جلوی در غذاخوری می نشیند و می گوید تا با ازگی صحبت نکند هرگز از انجا نخواهد رفت! ساعتی بعد نوین از این که اوزگور همچنان آنجا نشسته کلافه می شود و ازگی جلو می رود تا با اوزگور صحبت بکند. اوزگور همه چیز را تعریف می کند و می گوید که اشتباه کرده. ازگی ناباورانه به او خیره شده و بعد می گوید: «تو منو اصلا نشناختی؟ من همچین آدمیم که خیانت کنم؟ واست متاسفم اوزگور.

تو حتی وقتی دچار سوتفاهم شدی منو انگار که هیچی نیستم از زندگیت انداختی بیرون! اصلا فکر نکردی که من ناراحت میشم! » اوزگور با شرمندگی می خواهد همه چیز را درست بکند اما ازگی می گوید: «تو خیلی خودخواهی. اصلا به این که چقدر دل منو میشکنی فکر نکردی. جایی که اعتما نباشه چی هست؟ عشق هست؟ » و بغض می کند و از اوزگور می خواهد که آنجا را ترک کند. اوزگور با ناراحتی به رستوران برمی گردد و می گوید که همه چیز تمام شده و بقیه با ناراحتی با او همدردی می کنند. ازگی ناراحت است و اونال کنارش می نشیند. ازگی می گوید: «من همیشه دنبال چیزای اشتباه بودم. شاید اصلا ازدواج کردن و بچه دار شدن رویای من نباشه…دیگه خسته شدم. » اونال می گوید: «تو هروقت بخوای ازدواج میکنی. نباید امیدتو از دست بدی… به خاطر آدم های بی ارزش همچین فکرهایی نکن. زمان لازمه تا به چیزایی که میخوای برسی.» اوزان و دنیز  و جانسو و لونت که به خاطر ازگی و اوزگور ناراحت هستند، دور هم جمع شده اند تا فکری به حال رابطه ی آن دو بکنند. اوزان فکری می کند و می گوید: «اوزگور چیزی در مورد سورپرایزی که برای ازگی گرفته بوده بهش نگفته. ما همون سورپرایزو برای ازگی میگیریم تا اونم بدونه که اوزگور چقدر بهش اهمیت میداده… » همه موافقت می کنند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا