خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی ضربان قلب + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی ضربان قلب (نبض) را می توانید مطالعه کنید. ژانر این سریال عاشقانه و رمانتیک است، سریال ضربان قلب محصول سال ۲۰۱۷ به کارگردانی مشترک یوسف پیرهسان و آیتاچ چیچک در شبکه های ترکیه پخش شده و حال در سال ۲۰۲۱ روی آنتن شبکه ریور پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Gökhan Alkan(علی)–Öykü Karayel(ایلول)–Ege Kökenli–Ali Burak Ceylan–Hakan Gerçek–Fatih Dönmez–Barış Aytaç–Burcu Türünz– Başar Doğusoy– Selahattin Paşalı.
خلاصه داستان سریال ضربان قلب
خلاصه داستان سریال ترکی ضربان قلب درباره زندگی شخصیت ایلول است که به خاطر پدر و مادرش کودکی سختی را پشت سر گذاشته است و در دوران دبیرستان پدرش او را در خانه ی مادر بزرگش در شهر مارماریس ترک نموده و تنها گذاشته است رفتن او پیش مادر بزرگش ، برای او فرصتی هست که زندگی اش را از نو درست نماید وی همچنین به وسیله ی آشنایی با علی زندگی اش را از نو خواهد ساخت….
قسمت ۶۵ سریال ترکی ضربان قلب (نبض)
ایلول به هوش میاید.
پلیس نوذر میگوید :«پیدایش میکنیم،خون کمیسر روی زمین نمی ماند.» پلیس تارک بیرون میرود و بعد از آن سلطان به بهانه کار بیرون میاید. تارک ناراحت است. علی به سلطان مشکوک است اما سلیم قبول ندارد. سینان و علی با یکدیگر بحث میکنند و آغوز آنها را آرام میکند. سینان میگوید:« همه قبول دارند که ضیا یک پسر داشته است، اما تو به پدرت شک نمی کنی.» علی به پلیس میگوید:« شما باید تحقیق کنید که چطور آن آدم به آن خانه و مزرعه رفته و همه را مسموم کرده.» سلیم میگوید:« برای اینکه خیال علی راحت شود، از سلطان هم تحقیق کنید.»
تارک و سلطان به اتاقی میروند. او یقه سلطان را میگیرد و میگوید :« قرارمان این نبود.» سلطان او را متهم میکند که اگر کارش را درست انجام میداد، دست چتین به فیلمها نمیرسید و نمی مرد. تارک میگوید :«من دیگر نیستم. قاتل پلیس را زنده نمیگذارند .اگر دستگیر شویم،نابود میشویم.» سلطان او را با تیغ تهدید میکند و میگوید :«من جراح هستم و هر کاری از من بر میاید.» تارک از ترس عذر خواهی میکند.
اسما و ابپک و ایلول در حال صحبت هستند. اسما از ایلول میپرسد :«تو واقعا نمی خواهی بچه دار شوی؟» ایپک تعجب میکند .ایلول جوابی نمیدهد.
علی از سینان ناراحت است. او به سلیم میگوید با سینان حرف برند، چرا که ضیا کسی نبوده که پسر خودش را طرد کند.
اسما حرفهای رمانتیک علی را سر میز شام تولد برای ایپک تعریف میکند که علی میشنود. ایپک از اسما در مورد علت بچه دار نشدن ایلول سوال میکند. او میگوید :«چون ایلول میترسد که مثل مادرش شود.همه مون اخرش یه جورایی شبیه مادرهامون میشیم.» ایپک به فکر میرود.
علی درمورد بچه دار شدن سوال میکند و ایلول میگوید امشب در این مورد حرف نزنند.
ایپک به آغوز در مورد حرف ایلول درباره بچه میگوید. آغوز میپرسد :«من واقعا نمی فهمم چرا تو از علی نفرت داری؟»
یک فوتبالیست پایش پیچ خورده و آغوز او را معاینه میکند.ایپک میگوید که بخاطر علی پدرش مرد، ولی آغوز آنرا به علی مربوط نمیداند و میگوید :«انگار تو یک نیمه تاریک داری.» ایپک ناراحت میشود و می رود و آغوز نیز برای عمل پای فوتبالیست میرود.
در خانه سر میز شام باز علی صحبت بچه را پیش میکشد و ایلول از جواب دادن طفره میرود.
شب زینب به علی زنگ میزند و علی میگوید فیلم دوربین های مدار بسته را برایش بیاورد. ایلول از اینکه زینب دیروقت زنگ زده ،خوشش نمیاید. فردا صبح در بیمارستان،زینب پیش علی میاید و میگوید پرونده یک بیمار را اورده است. او بعد از رفتن ایلول، یک فلش به علی میدهد و سپس با هم میروند.
عنوان
یک قاتل آماده به دستت میدم