خلاصه داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی ضربان قلب + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی ضربان قلب (نبض) را می توانید مطالعه کنید. ژانر این سریال عاشقانه و رمانتیک است، سریال ضربان قلب محصول سال ۲۰۱۷ به کارگردانی مشترک یوسف پیرهسان و آیتاچ چیچک در شبکه های ترکیه پخش شده و حال در سال ۲۰۲۱ روی آنتن شبکه ریور پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Gökhan Alkan(علی)–Öykü Karayel(ایلول)–Ege Kökenli–Ali Burak Ceylan–Hakan Gerçek–Fatih Dönmez–Barış Aytaç–Burcu Türünz– Başar Doğusoy– Selahattin Paşalı.
خلاصه داستان سریال ضربان قلب
خلاصه داستان سریال ترکی ضربان قلب درباره زندگی شخصیت ایلول است که به خاطر پدر و مادرش کودکی سختی را پشت سر گذاشته است و در دوران دبیرستان پدرش او را در خانه ی مادر بزرگش در شهر مارماریس ترک نموده و تنها گذاشته است رفتن او پیش مادر بزرگش ، برای او فرصتی هست که زندگی اش را از نو درست نماید وی همچنین به وسیله ی آشنایی با علی زندگی اش را از نو خواهد ساخت….
قسمت ۶۷ سریال ترکی ضربان قلب (نبض)
ایلول میفهمد حرف خوبی نزده و پیش او میرود و میگوید :« این روزها خیلی من را تحت فشار میگذاری. باید به من زمان بدهی.» علی قبول میکند. ایلول از اینکه با ایپک بحث کرده است ناراحت است. صمد و آلپ میفهمند که آن فوتبالیست با چند زن همزمان در ارتباط است و صمد از کار او عصبانی میشود. سلطان پیش سینان میرود و میگوید :«یک راهی پیدا کردم. زینب به علی علاقمند شده است و برای خراب کردن یک ازدواج، نفر سومی لازم است. تو به علی آصف خوشامد بگو و زینب را هم اینجا دعوت کن.» سینان میگوید :« اگر بتوانی اینکار را انجام بدهی،هرچه بخواهی بهت میدهم.» سلطان میگوید :«من اینجا یک اتاق میخواهم.اتاق ضیا نور را.» سینان با تعجب میپرسد :«چرا انجا؟» سلطان میگوید :«تو اتاق بابات را برداشتی منهم ابن اناق را میخواهم.»
پرستار به ایلول خبر میدهد که بیماری که کبدش عمل شده ،حالش خوب نیست.ایلول علی را هم همراهش میبرد تا به مشکل رسیدگی کنند. زینب هم با سلطان همکاری پیدا کرده و در نظر دارد به علی نزدیک شود.
ایلول میبیند آن پسر با مادرش بحث میکند و میگوید :«میدانستم که از او جدا نمیشوی.تو به من قول دادی.» مادرش اطمینان میدهد که آن مسایل تکرار نخواهند شد، ولی پسر حالش بد می شود.
ایلول داخل آمده و به فریده خانم، مادر آن پسر بحث میکند و حق را به پسرش میدهد. علی تو را کنار میکشد و میگوید که نباید در مسایل بیمار دخالت کند. ایلول میگوید که او بیمار را برای عمل راضی کرده بود و خودش را مسئول میداند.
علی متوجه میشود که ایلول آن زن را به مادرش تشبیه کرده است. ابلول ادامه میدهد که :«مادرم زن خودخواهی نبود. نسرین و پدرم او را بدبخت کردند.» ایپک نامه را به آغوز نشان میدهد و او بعد از خواندن آن، ایپک را از دادن نامه به ایلول منع میکند و میگوید در اینصورت ایلول خیلی عذاب خواهد کشید، اما ایپک میگوید :«ایلول مرا متهم میکند که من دختر شیطان هستم. کاش بجای او، کمی هم به من فکر میکردی. به ایلول نشان میدهم که خودش دختر چه کسی است.»
سپس نامه را به ایلول میدهد و میرود. ایلول نامه را میخواند و گریه اش میگیرد.
علی بخاطر حرفهای ایلول، از فریده خانم عذرخواهی میکند. فریده خانم میگوید :«من نمیدانم چکار کنم.پسرم از شدت خشم چیزی را نمیبیند و با من اینطور رفتار میکند.»
ایلول حالش بد است و میخواهد پیش علی برود.علی در اتاق سلیم است و درباره ایلول حرف میزنند. سلیم میگوید :«ایلول اخیراً مشکلات زیادی داشته. گم شدن تو بعد از ازدواج، مرگ پدرش،مسموم شدن، مشکل برای بچه دار نشدن….» علی میگوید :«من یکبار بچه ام را از دست دادم و این مساله برایم مهم است که خانواده ای داشته باشم.» سلیم میگوید:« از دید ایلول هم باید نگاه کنی.» ایلول دم در این حرفها را میشنود و برمیگردد. علی اصافه میکند که «اگر ایلول راضی نباشد من ناراحت میشوم، اما احترام میگذارم و نمی توانم از زنم بگذرم.»
فربده پیش پسرش می رود و او را میبوسد و میگوید:« با هم میرویم.»
علی سراغ ایلول را از پرستار میگیرد و پرستار میگوید که او چند ساعت پیش رفته است.