خلاصه داستان قسمت ۴۵ سریال ترکی ضربان قلب + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۵ سریال ترکی ضربان قلب (نبض) را می توانید مطالعه کنید. ژانر این سریال عاشقانه و رمانتیک است، سریال ضربان قلب محصول سال ۲۰۱۷ به کارگردانی مشترک یوسف پیرهسان و آیتاچ چیچک در شبکه های ترکیه پخش شده و حال در سال ۲۰۲۱ روی آنتن شبکه ریور پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Gökhan Alkan(علی)–Öykü Karayel(ایلول)–Ege Kökenli–Ali Burak Ceylan–Hakan Gerçek–Fatih Dönmez–Barış Aytaç–Burcu Türünz– Başar Doğusoy– Selahattin Paşalı.

خلاصه داستان سریال ضربان قلب
خلاصه داستان سریال ترکی ضربان قلب درباره زندگی شخصیت ایلول است که به خاطر پدر و مادرش کودکی سختی را پشت سر گذاشته است و در دوران دبیرستان پدرش او را در خانه ی مادر بزرگش در شهر مارماریس ترک نموده و تنها گذاشته است رفتن او پیش مادر بزرگش ، برای او فرصتی هست که زندگی اش را از نو درست نماید وی همچنین به وسیله ی آشنایی با علی زندگی اش را از نو خواهد ساخت….
قسمت ۴۵ سریال ترکی ضربان قلب (نبض)
پرستار اوزگه به علی خبر میدهد که دو جوان مصدوم را آورده اند که قطار بهشان زده است.
سینان اول به آن پسر رسیدگی میکند و بعد میرود که ملیسا را معانیه کند. او متوجه میشود که ان پسر و ملیسا همدیگر را میشناسند و بهم علاقه دارند و آن پسر اهل سوریه است. آنها بعلت مخالفت خانواده ها تصمیم به خودکشی گرفته اند تا همیشه با هم بمانند.
ملیسا نگران است که خانواده اش او را از ایروان دور کنند.سینان قول میدهد با آنها حرف برند.
علی از اوزگه سراغ آن زن همراه بچه ها را میگیرد..او میگوید :« من ندیدمش . آن بچه ها میخواستند خودکشی کنند.»
نازلی، معلم بچه ها، سر می رسد و میگوید این حرف از کجا پیدا شده؟ اوزگه میگوید خودشان اعتراف کرده اند….نازلی میگوید اگر خانواده اش اینو بفهمند خیلی بد میشود.. علی میگوید من صحبت میکنم و حل میشود….نازلی با کنایه میگوید «تو همیشه مسایل را حل میکنی.».علی هم جواب میدهد که حداقل «تلاشم را میکنم و مثل تو پا پس نمی کشم… » نازلی اشک میریزد. ایپک به مادرش فکر میکند که چطور ایلول را اذیت میکرده است.
حسن اقا، پدر ایروان، امده و با نازلی حرف میزند که او آنجا چکار میکرده است…..نازلی میگوید بعداً حرف میزنیم،الان بخاطر عمل رضایت شما لازم است. در این موقع سلین، مادر ملیسا با سروصدای زیادی وارد میشود. شوهرش نیز کنارش است. سلین با پرخاش از حسن میخواهد که پسرش را از دختر او دور کند. شوهر سلین سعی دارد او را آرام کند و خودش با حسن صحبت میکند.