معنی ارامل
لغت نامه دهخدا
ارامل. [اَ م ِ] (ع ص، اِ) ج ِ اَرمَل و اَرمَله. مردان بی زن. زنان بی شوهر. || مستمندان. فقیران.مساکین. درویشان. مردان و زنانی که قدرت بهیچ چیز نداشته باشند. (غیاث): فضله ٔ مکارم ایشان [توانگران] به اَرامِل و پیران و اقارب و جیران رسیده. (گلستان). || ج ِ اُرموله. رجوع به ارموله شود.
فرهنگ معین
(اَ مِ) [ع.] (ص.) جِ ارمل و ارامله.
فرهنگ عمید
زنان فقیر بیشوهر،
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
(تک: ارمل وارمله) تکزیستان تکها مردان بی زن زنان بی شوی، بی چیزان (صفت) جمع: ارمل و ارمله. الف - مردان بی زن زنان بی شوهر. ب - مستمندان فقیران مساکین درویشان مردان و زنانی که قدرت هیچ چیز نداشته باشند، جمع: ارموله
فرهنگ فارسی آزاد
اَرامِل، بیوه زنان، زنان فقیر، بینوایان و بیچارگان (مفرد: اَرْمَلَه)،
معادل ابجد
272