معنی بازیگر فیلم ضیافت هیولا

حل جدول

لغت نامه دهخدا

هیولا

هیولا. [هََ] (معرب، اِ) ماده ٔ هر چیز. (غیاث اللغات) (آنندراج). مقابل صورت:
هیولا را اگر وصفی کنی بیرون برد مقدور
که باشد بی خلاف آنگه ز خردو واحد و یکتا.
ناصرخسرو.
گشایم راز لاهوت از تفرد
نمایم ساز ناسوت از هیولا.
خاقانی.
رجوع به هیولی شود.


ضیافت

ضیافت. [ف َ] (ع اِمص، اِ) مهمانی. (دهار) (مهذب الاسماء). میهمانی. سور. ج، ضیافات. (مهذب الاسماء): کفشگر... بضیافت بعضی از دوستان رفت. (کلیله و دمنه). ایشان را بسرای ضیافت بردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 334).
- امثال:
ضیافت پای پس دارد.
- ضیافت آب حمام، کنایه از تواضع خشک است:
بیا که گر نکنم تر دماغت از جامی
کنم ضیافت خشکت به آب حمامی.
مسیح کاشی (از آنندراج).
ضیافت (نزد یهود) آن است که غالباً ازبرای امر مهم و عمده ای مثل از شیر بازگرفتن و مفارقت از دوستان و میلاد و عیش و شادی فراهم می کردند و ولیمه را رئیسی بود که امورات ولیمه بعهده ٔ وی موکول بود. (قاموس مقدس). || (مص) ضیافه. مهمان شدن نزد کسی. ضیف. (منتهی الارب). بمهمانی آمدن نزد کسی. (منتخب اللغات). مهمان شدن. (زوزنی).

فرهنگ معین

هیولا

ماده اولی، اصل هر چیز، در فارسی به معنای صورت، هیکل، (عا.) غول، عظیم الجثه. [خوانش: (هَ) [ع.] (اِ.) مأخوذ از یونانی. ]

فرهنگ عمید

هیولا

[عامیانه] جانور وحشی و خیالی با شکل و ساختاری غیرطبیعی، ترسناک، و بسیار بزرگ،
(صفت) [عامیانه، مجاز] بسیار بزرگ،
[مجاز] شخص دارای رفتار غیرانسانی و وحشیانه،
(فلسفه) مادۀ اولی و اصل هرچیز،


ضیافت

مهمان‌داری،
مهمانی،
[قدیمی] مهمان شدن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

هیولا

عظیم‌الجثه، غول، غول‌آسا، غول‌پیکر

فارسی به انگلیسی

هیولا

Behemoth, Chimera, Freak, Leviathan, Monster, Specter

تعبیر خواب

هیولا

یک اتفاق غیر منتظره - لوک اویتنهاو

فرهنگ فارسی هوشیار

هیولا

مقابل صورت، ماده

فارسی به عربی

هیولا

بشع، مسک، وحش


ضیافت

عید، مادبه

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ضیافت

سور، بزم

معادل ابجد

بازیگر فیلم ضیافت هیولا

1743

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری