معنی بدبختان سیه‌دل

حل جدول

بدبختان سیه‌دل

اشقیا


بدبختان

اشقیا، تیره روزان

اشقیا


بدبختان وتیره روزان

اشقیا


اشقیا

دشمنان، بدبختان

فرهنگ عمید

تیره دل

سیه‌دل، گمراه،
بدخواه،


آهنین

آهنی: با سیه‌دل چه سود گفتن وعظ؟ / نرود میخ آهنین در سنگ (سعدی: ۹۳)،


زال

(پزشکی) آن‌که موهای سر، ابرو، و مژه‌هایش سفید است، مبتلا به بیماری زالی،
(اسم، صفت) [قدیمی] پیر فرتوت و سفیدمو، به ویژه زن پسر: رشته تا یکتاست آن ‌را زور «زالی» بگسلد / چون دوتا شد عاجز آید از گسستن زال زر (سنائی: ۱۶۴)،
(اسم، صفت) [قدیمی، مجاز] دنیا: این زال سرسپید سیه‌دل طلاق ده / آنک ببین معاینه فرزند شوهرش (خاقانی: ۲۲۰)،

مترادف و متضاد زبان فارسی

بدنیت

بدخواه، بدفطرت، زشت‌سیرت، سیه‌دل،
(متضاد) خوش‌نیت، نیکخواه

فرهنگ معین

اشقیاء

(اَ) [ع.] (اِ.) جِ شقی، سیه روزان، بدبختان.

فرهنگ فارسی هوشیار

اشقیا

(اسم) جمع شقی بدبختان تیره روزان تبه روزان.


اشقیا ء

تیره بختان (اسم) جمع شقی بدبختان تیره روزان تبه روزان.


مدابیر

(تک: مدبور) بخت برگشتگان تیره بختان خستگان زخمیان (اسم) جمع مدبور بدبختان: سلطان بفرمود تابر سبیل استدارج. . . لشکر او پشت فرا دادند و آن مدابیر بدان خدعت مغرور گشتند. . . توضیح مدبور در دزی ذکر گردیده.

لغت نامه دهخدا

حسرت آگین

حسرت آگین. [ح َ رَ] (ص مرکب) حسرت مند. آزرده خاطر:
چو بدبختان نهادم سر به بالین
ز جانم گشته بستر حسرت آگین.
(ویس و رامین).


اشقیاء

اشقیاء. [اَ] (ع ص، اِ) ج ِ شقی که بمعنی بدبخت است. (غیاث) (آنندراج). ج ِ شقی. (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 62). بدبختان:
تا روز اولت چه نوشته ست، بر جبین
زیرا که در ازل سعدایند و اشقیا.
سعدی.
|| مجازاً، گناهکاران:
پرده از روی لطف گو بردار
کاشقیا را امید مغفرتست.
سعدی.

معادل ابجد

بدبختان سیه‌دل

1168

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری