معنی بدبویی
لغت نامه دهخدا
بدبویی. [ب َ] (حامص مرکب) عفونت و گندگی. (ناظم الاطباء). دفر. گندگی. گندایی. بخار. نتن. عفونت. (یادداشت مؤلف): خَمَن، بدبویی. (منتهی الارب). چون رنیاد را در دهان نگاه دارند بدبویی دهان و درد دندان را زایل گرداند. (ریاض الادویه).
فرهنگ عمید
گندیدگی، تعفن،
حل جدول
تعفن
مترادف و متضاد زبان فارسی
تعفن، عفن، عفونت، گندیدگی،
(متضاد) خوشبویی
فرهنگ فارسی هوشیار
تعفن گندیدگی مقابل خوشبویی عطر.
معادل ابجد
34