معنی برافروختگی

لغت نامه دهخدا

برافروختگی

برافروختگی. [ب َ اَ ت َ / ت ِ] (حامص مرکب) حاصل مصدر از برافروختن. حالت و چگونگی برافروخته. روشنایی و درخشیدگی. (ناظم الاطباء). رجوع به برافروختن و برافروخته شود.

حل جدول

برافروختگی

اشتعال

التهاب

مترادف و متضاد زبان فارسی

برافروختگی

تغیر، خشم، غضب، قهر، تابش، سرخی

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

معادل ابجد

برافروختگی

1519

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری