معنی بویایی

لغت نامه دهخدا

بویایی

بویایی. (حامص) شم. بوییدن:
گر نداری خون مشک آهوان
سنبل تر بهر بویایی فرست.
خاقانی.
|| یکی از حواس خمسه ٔ ظاهره.

فرهنگ معین

بویایی

(حامص.) یکی از حواس پنجگانه انسان، شامُه.

فرهنگ عمید

بویایی

از حواس پنج‌گانه که بوها را درک می‌کند، شامه،

حل جدول

بویایی

شم، شامه

مترادف و متضاد زبان فارسی

بویایی

شامه، مشام،
(متضاد) چشایی، ذائقه

فارسی به انگلیسی

بویایی‌

Nose, Scent, Smell

فارسی به عربی

بویایی

ذوق، رائحه

فرهنگ فارسی هوشیار

بویایی

شامه، یکی از حواس پنجگانه

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

بویایی

39

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری