معنی بی‌عیب

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

بی‌عیب

پاک، مبرا، بی‌نقص، سالم، صحیح، کامل،
(متضاد) عیبناک، معیوب

فرهنگ فارسی هوشیار

بیعیب

(صفت) آنکه عیب ندارد بی آهو بی نقص، بی آفت بی ضرر.

معادل ابجد

بی‌عیب

94

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری