معنی بی قید
لغت نامه دهخدا
بی قید. [ق َ / ق ِ] (ص مرکب) (از: بی + قید) بی بند. لاقید. (یادداشت مؤلف). مطلق العنان و آزاد. (آنندراج). || لاابالی در کارها. || بی ضبط و ربط. || بی ترتیب. (ناظم الاطباء). رجوع به قید شود.
فرهنگ عمید
لاقید،
بیبند،
بیعلاقه،
حل جدول
ولنگار
فارسی به انگلیسی
Cavalier
فارسی به عربی
مطلق
فرهنگ فارسی هوشیار
بی علاقه، بدون دلبستگی
معادل ابجد
126