معنی بی هوشی

فرهنگ معین

بی هوشی

بی هوش بودن، بی فراستی، بی ادراکی، داروی ~دارویی که به واسطه آن شخصی را بی هوش کنند. [خوانش: (حامص.)]

حل جدول

بی هوشی

بی ادراکی، بی فراستی، بی هوش بودن

غش

واژه پیشنهادی

بی هوشی

کما

اغما، مدهوشی، ناهشیاری

معادل ابجد

بی هوشی

333

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری