معنی تعامل
لغت نامه دهخدا
تعامل. [ت َ م ُ] (ع مص) با یکدیگر داد و ستد کردن. (از اقرب الموارد): فی سنه 800، ابتدی ضرب النحاس و التعامل به. (نقودالعربیه ص 71). عوام از تحامل فضول در ابواب تعامل دست بداشتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ اول تهران ص 349).
حل جدول
واکنش، سروکار
رفتار و تعامل گروهی
جمع گرایی
کنفرانس تعامل و اعتمادسازی آسیا
سکا
بایکدیگر داد و ستد کردن
تعامل
بر هم کنشی
تعامل
با یکدیگر دادوستد کردن
تعامل
مترادف و متضاد زبان فارسی
سروکار، واکنش
فرهنگ فارسی هوشیار
با یکدیگر داد ستد کردن
فارسی به ترکی
sosyal etkileşim
عربی به فارسی
برخورد دوگانه
اطلاعات عمومی
فناوری اطلاعات
تعامل متقابل
انگلیسی به فارسی
تعامل متقابل.
معادل ابجد
541