معنی جانشینی

فرهنگ معین

جانشینی

(~.) (حامص.) قائم مقامی.

فارسی به انگلیسی

جانشینی‌

Substitution, Succession

فرهنگ عمید

جانشینی

جانشین کسی شدن، به جای دیگری نشستن و کارهای او را به عهده گرفتن،

حل جدول

جانشینی

نیابت


به جانشینی

نیابتا


جایگزینی

جانشینی

مترادف و متضاد زبان فارسی

جانشینی

خلافت، قائم‌مقامی، نیابت، ولایتعهدی، وکالت

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

جانشینی

‎ جانشین دیگری شدن قائم مقامی خلافت، ولایت عهد.

انگلیسی به فارسی

supersession

جانشینی


substitution

جانشینی

جانشینی

جانشینی

برق و الکترونیک

Make Up

جانشینی

معادل ابجد

جانشینی

424

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری