معنی جزع

فرهنگ معین

جزع

(جَ یا جِ) [ع.] (اِ.) مهره اسب یمانی آمیخته از دو رنگ سیاه و سفید.

(جَ زَ) [ع.] (مص ل.) بی تابی کردن، ناشکیبایی کردن.

فرهنگ عمید

جزع

سنگی سیاه با خال‌های سفید، زرد، و سرخ که در معدن عقیق پیدا می‌شود، مهرۀ یمانی،
[مجاز] چشم زیبا،

اظهار حزن و دلتنگی، بی‌تابی، ناله‌وزاری، ناشکیبایی،
ناشکیبایی کردن، بی‌تابی کردن،

حل جدول

جزع

ناشکیبایی

مترادف و متضاد زبان فارسی

جزع

التماس، الحاح، بی‌تابی، بی‌قراری، تضرع، جزوع، زاری، فزع، ناشکیبایی، ناله، ندبه

عربی به فارسی

جزع

عقیق رنگارنگ , عقیق سلیمانی , سنگ باباقوری , تاریکی پایین قرنیه , ستاک , ساقه , تنه , میله , گردنه , دنباله , دسته , ریشه , اصل , دودمان , ریشه لغت قطع کردن , ساقه دار کردن , بند اوردن , پیچ یا تاب خوردن , تاب گشت , خاصیت تاب گشت

فرهنگ فارسی هوشیار

جزع

فغان و زاری و ناله و اندوه گذرگاه دره، محله قوم گذرگاه دره، محله قوم بیتابی کردن، نا شکیبائی بیتابی کردن، نا شکیبائی

معادل ابجد

جزع

80

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری