معنی جغد
فرهنگ معین
(جُ) (اِ.) پرنده ای است با صورتی پهن، منقاری خمیده و چشم هایی درشت و پاهای بزرگ، در دو طرف سرش دو دسته پر شبیه گوش گربه قرار دارد، در ویرانه ها زندگی می کند و به نحوست معروف است، بوم و بوف هم گویند.
فرهنگ عمید
پرندهای وحشی و حرامگوشت با چهرۀ پهن، چشمهای درشت، پاهای بزرگ، و منقار خمیده که در برخی از انواع آن، در دو طرف سرش دو دسته پَر شبیه شاخ قرار دارد. بیشتر در ویرانهها و غارها بهسر میبرد و شبها از لانۀ خود خارج میشود و موشهای صحرایی و پرندگان کوچک را شکار میکند. به شومی و نحوست معروف است، بوف، کوف، کوچ، کول، چوگک، کوکن، کنگر، پسک، پش، پژ، بیغوش، بوم،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بوف، بوم، کنگر، کوف
فارسی به ترکی
baykuş
فارسی به عربی
بومه
تعبیر خواب
اگر کسی بیند آواز جغد همی شنید، دلیل که در آنجا نوحه و شیون بود به قدر بانگ جغد. اگر بچه جغد بود، دلیل که فرزند او شوم و ناخلف است. اگر بیند گوشت جغد خورد، دلیل که از مال مردی دزد نابکار به قدر آن چیز بخورد. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
فرهنگ فارسی هوشیار
پرنده ای حرام گوشت دارای چشمهای درشت در طرف سرش دو دسته پر شبیه گوش گربه قرار دارد و به شومی و نحوست معروف است
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
1007