معنی جلودار

فرهنگ معین

جلودار

کسی که زمام اسب ارباب خود را در دست گرفته راه برد، طلایه، پیش قراول، کسی بودن توان مبارزه با آن کس را داشتن. [خوانش: (جُ لُ) [تر - فا.] (ص فا. اِمر.)]

فرهنگ عمید

جلودار

نوکری که سواره یا پیاده جلو اسب ارباب خود حرکت کند، پیشرو،

حل جدول

جلودار

طلایه

پیشاهنگ

مترادف و متضاد زبان فارسی

جلودار

مهاردار، پیشقراول، طلایه

فارسی به انگلیسی

جلودار

Advance Man, Avant-Garde, Precursor, Prelude, Vanguard

فارسی به عربی

جلودار

رائد، طلیعه، منادی

فرهنگ فارسی هوشیار

جلودار

(صفت اسم) کسی که زمام اسب مخدوم خود یا کسی که اسب ویرا کرایه کرده و در دست گرفته راه برد آنکه سواره یا پیاده جلو مرکوب ارباب حرکت کند پیشرو. یا جلو داران. جمع جلودار، سربازانی که پیشتر از دیگر سربازان حرکت کنند طلایه طلایع پیشقراول.

واژه پیشنهادی

جلودار

یساول

معادل ابجد

جلودار

244

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری