معنی جلودار
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت اسم) کسی که زمام اسب مخدوم خود یا کسی که اسب ویرا کرایه کرده و در دست گرفته راه برد آنکه سواره یا پیاده جلو مرکوب ارباب حرکت کند پیشرو. یا جلو داران. جمع جلودار، سربازانی که پیشتر از دیگر سربازان حرکت کنند طلایه طلایع پیشقراول.
حل جدول
پیشاهنگ
طلایه
نگهبان جلودار
قراول
جلودار لشکر
یزک
نگهبان و جلودار
قراول، یساول
پیشاهنگ و جلودار
طلایهدار
فارسی به انگلیسی
Advance Man, Avant-Garde, Precursor, Prelude, Vanguard
واژه پیشنهادی
فرهنگ معین
کسی که زمام اسب ارباب خود را در دست گرفته راه برد، طلایه، پیش قراول، کسی بودن توان مبارزه با آن کس را داشتن. [خوانش: (جُ لُ) [تر - فا.] (ص فا. اِمر.)]
فرهنگ عمید
نوکری که سواره یا پیاده جلو اسب ارباب خود حرکت کند، پیشرو،
مترادف و متضاد زبان فارسی
مهاردار، پیشقراول، طلایه
فارسی به عربی
رائد، طلیعه، منادی
لغت نامه دهخدا
باغ جلودار. [غ ِ ج ُ] (اِخ) از آثار دوره ٔ صفوی در شهر اصفهان است.
معادل ابجد
244