معنی خرده ریز
لغت نامه دهخدا
خرده ریز. [خ ُ دَ / دِ] (اِ مرکب) آشغال. ریزه پیزه. خرت و پرت. چیزهای بسیار کوچک.
فرهنگ معین
اشیاء کم ارزش، چیزهای کم فایده یا بیهوده، باقی مانده هر چیز، آشغال. [خوانش: (~.) (اِمر.) (عا.)]
فرهنگ عمید
چیزهای خُرد، کمبها، پراکنده، و بیهوده،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Gewgaw, Giblet, Gimcrack, Odds And Ends, Sundries, Sundry
فارسی به عربی
احشاء، حکایه
معادل ابجد
1026