معنی خنده
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(خَ دِ) [په.] (اِ.) حالتی در انسان که به سبب شادی و نشاط ایجاد شودولب ها و دهان گشا د گردند.، از ~ روده بر شدن کنایه از: خنده شدید و ممتد کردن.
فرهنگ عمید
حالتی در چهرۀ انسان بهواسطۀ شعف، خوشحالی، یا تمسخر که در آن لبها گشوده میگردد و گاه با صدای مخصوصی همراه است،
حل جدول
تبسم
مترادف و متضاد زبان فارسی
تبسم، لبخند،
(متضاد) گریه
فارسی به انگلیسی
Laugh, Laughing, Laughter
فارسی به عربی
ضحک، ضحکه
تعبیر خواب
محمدبن سیرین گوید: خنده درخواب غم و اندوه است. اگر بیند که به قهقهه می خندید، دلیل که اندوهش زیاد شود. ابراهیم کرمانی گوید: خندیدن آهسته درخواب، یافتن مراد بسیار است حضرت امام جعفر صادق فرماید: خنده آهسته در خواب، دلیل فرزندی نجیب بود. و خنده قهقهه، دلیل بر غم و اندوه و مصیبت بود و شگفت آمدن از کار ایزدی. -
نده درخواب غم و اندوه است. اگر بیند که به قهقهه می خندید، دلیل که اندوهش زیاد شود. ابراهیم کرمانی گوید: خندیدن آهسته درخواب، یافتن مراد بسیار است - محمد بن سیرین
خنده آهسته در خواب، دلیل فرزندی نجیب بود. و خنده قهقهه، دلیل بر غم و اندوه و مصیبت بود و شگفت آمدن از کار ایزدی. - امام جعفر صادق علیه السلام
فرهنگ فارسی هوشیار
باز شدن لبها از شادی و خوشحالی
فارسی به ایتالیایی
risata
معادل ابجد
659