معنی دایی

لغت نامه دهخدا

دایی

دایی. (اِ) دائی. خال. برادر مادر. خالو. دای. مربرار:
ام و اب و خواهر و برادر چه شدند
کو عمه و عم و خاله و دایی کو.
تأثیر.

فرهنگ معین

دایی

(اِ.) برادر مادر، خال.

فرهنگ عمید

دایی

برادر مادر، خالو، کاکو، کاکویه،

حل جدول

دایی

خالو

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

دایی

کاکو

مترادف و متضاد زبان فارسی

دایی

خال، خالو

فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

ترکی به فارسی

دایی

دایی

فرهنگ فارسی هوشیار

دایی

(اسم) برادر مادر خال خالو

فارسی به آلمانی

دایی

Onkel (m)

معادل ابجد

دایی

25

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری