معنی سابقه کارى و حرفه اى یک فرد
حل جدول
رزومه
اهل کتک کارى حرفه اى
یکه بزن
حرفه اى
پروفسیونال
سابقه حرفهای یک فرد
کاریر
ورزش غیر حرفه اى
آماتوریسم
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی هوشیار
سابقه داشتن سابقه دار.
سابقه دار
(صفت) با سابقه (چه در کارهای خوب و چه بد) : مجرمین کار کشته و سابقه دار.
کم سابقه
(صفت) کسی که در کاری و شغلی سابقه زیاد ندارد مبتدی مقابل سابقه دار.
عربی به فارسی
واحد , منفرد , تک , فرد , تنها , یک نفری , مجرد , جدا کردن , برگزیدن , انتخاب کردن
لغت نامه دهخدا
سابقه داری. [ب ِ ق َ / ق ِ] (حامص مرکب) عمل سابقه دار. رجوع به سابقه دار شود.
فرد
فرد. [ف ُ رُ] (ع ص) بی عدیل. (از منتهی الارب). متفرد. (اقرب الموارد). سیف فرد؛ شمشیر باجوهر و بی عدیل. (منتهی الارب).
فرد. [ف َ رِ / ف َ رَ] (ع ص) یکتا و یگانه. (از منتهی الارب). واحد و در این معنی فَرْد، به سکون راء، جایز نیست. (از اقرب الموارد).
- سیف فرد، شمشیر باجوهر و بی عدیل. (منتهی الارب).
- شی ٔ فرد، چیز یگانه. (منتهی الارب).
|| بی مانند و بی نظیر. (از منتهی الارب).
کلمات بیگانه به فارسی
پیشینه
معادل ابجد
1003