معنی سیاه چال

لغت نامه دهخدا

سیاه چال

سیاه چال. (اِ مرکب) زندان تاریک. جای تار و گودی که کودکان را بدان ترسانند. || گوی تاریک که گناهکاران را در آن بند کنند. (یادداشت بخط مؤلف).

فرهنگ معین

سیاه چال

(اِمر.) زندان تنگ و تاریک.

فرهنگ عمید

سیاه چال


۱.جای گود و تنگ و تاریک،
زندان و جای تیره و تاریک در زیر زمین،

حل جدول

سیاه چال

زندان تاریک

فارسی به انگلیسی

سیاه‌ چال‌

Dungeon, Oubliette

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

سیاه چال

‎ محل گود و تنگ و تاریک، زندان تنگ و تاریک: میخواهند مرا در سیاه چال فراموشی بیندازند.

معادل ابجد

سیاه چال

110

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری