معنی شمعک

لغت نامه دهخدا

شمعک

شمعک. [ش َ ع َ] (اِ مصغر) شمع کوچک. (فرهنگ فارسی معین). شمعچه. || ستونی کوچک که برای محافظت بنا یا دیوار مشکوکی که بیم خرابی آن رود. (فرهنگ فارسی معین). شمعچه. رجوع به شمع و شمعچه شود.

فرهنگ معین

شمعک

شمع کوچک، ستونی کوچک برای محافظت بنا یا دیوار مشکوکی که بیم خرابی آن رود. [خوانش: (شَ عَ) [ع - فا.] (اِمصغ.)]

حل جدول

شمعک

پیلوت

فرهنگ فارسی هوشیار

شمعک

بنارش چوبی که زیر آسمانه یا دیوار شکسته نهند پادیر پازیر نه پادیر باید تو را نه ستون نه دیوار خشت و نه آهن درا (رودکی) (اسم) شمع کوچک، ستونی کوچک برای محافظت بنا یا دیوار مشکوکی که بیم خرابی آن رود.

معادل ابجد

شمعک

430

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری