معنی ضایعات

لغت نامه دهخدا

ضایعات

ضایعات. [ی ِ] (ع اِ) ج ِ ضایعه.

فرهنگ عمید

حل جدول

ضایعات

دور ریز

دورریز

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ضایعات

پسمان ها

کلمات بیگانه به فارسی

ضایعات

پسمان ها

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

ضایعات

خساره

فرهنگ فارسی هوشیار

ضایعات

(اسم) مونث ضایع از دست رفته تلف شده، فاسد گشته تباه شده جمع ضایعات.

معادل ابجد

ضایعات

1282

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری