معنی طرفه
فرهنگ معین
چیز تازه و نو و خوشایند، شی عجیب، شگفت آور، (ص.) معشوق، شعبده باز، حقه باز. [خوانش: (طُ فِ) [ع.] (اِ.)]
(مص ل.) یک چشم به هم زدن، (اِمص.) خونریزی رگ - های قرنیه چشم که بر اثر ضربه وارد بر چشم عارض شود. [خوانش: (طَ فِ) [ع. طرفه]]
فرهنگ عمید
منزل نهم از منازل قمر پس از نثره: نثره به نثار گوهرافشان / طرفه ز طرف دگر زرافشان (نظامی۳: ۴۶۱)،
شگفت،
[قدیمی] تازه، نو،
[قدیمی] خوشایند،
(اسم) [قدیمی] هرچیز نادر و شگفت،
[قدیمی] سخن ظریف و نیکو،
حل جدول
چیز تازه و خوشایند
مترادف و متضاد زبان فارسی
بدیع، بکر، تازه، نو، شاذ، شگفت، عجیب، کمنظیر، کمیاب، نادر، شوخ، ظریف، بازیگر، چشمبند، مشعبد، حقهباز، نیرنگیاز، نیک، نیکو، زیبا، دلنشین، خوشآیند، نکته ظریف، لطیفه، سخننغز
فارسی به انگلیسی
Curio, Fanciful, Fantastic, Irony
نام های ایرانی
دخترانه، شگفت آور، جالب، عجیب
فرهنگ فارسی هوشیار
نقطه ای سرخ رنگ در چشم شگفت آور، نغز
معادل ابجد
294