معنی غائله
فرهنگ عمید
شر و فساد،
مهلکه، آشوب،
[قدیمی] سختی و گزند،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
آشوب، بلوا، شورش، فتنه، نهضت، آفت، بلا، بلایناگهانی، بدی، شر، آسیب، گزند، دشواری، سختی
فارسی به انگلیسی
Rebellion, Tumult, Unrest
فرهنگ فارسی هوشیار
فساد، شر، عیب، دشواری، سختی
معادل ابجد
1036