معنی فریضه

فرهنگ معین

فریضه

واجب، لازم، آن چه که خداوند انجام آن را بر انسان واجب کرده. [خوانش: (فَ ض) [ع. فریضه] (اِ.)]

فرهنگ عمید

فریضه

هر‌یک از اعمال دینی که انجام آن‌ها بر فرد واجب شده، واجب،
(اسم) [مجاز] نماز واجب،
امر واجب،

حل جدول

فریضه

وظیفه، تکلیف، واجب

مترادف و متضاد زبان فارسی

فریضه

صلات، نماز، تکلیف، وظیفه، لازم، واجب

فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

نام های ایرانی

فریضه

دخترانه، عمل واجب، امر واجب

فرهنگ فارسی هوشیار

فریضه

فرموده خدای از زکاه مال و ستور، و از نماز و روزه را گویند، جمع فرائض

معادل ابجد

فریضه

1095

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری