معنی فلزی مقاوم در برابر فرسایش

حل جدول

لغت نامه دهخدا

فرسایش

فرسایش. [ف َ ی ِ] (اِمص) اسم است فرسودن را. ازمیان رفتگی. ساییدگی.


مقاوم

مقاوم. [م ُ وِ](ع ص) برابری کننده با کسی در کشتی و جز آن.(آنندراج)(از منتهی الارب)(از اقرب الموارد). حریف و خصم و آنکه برمی خیزد برخلاف دیگری.(ناظم الاطباء). || آنکه می ایستد در نزد کسی.(ناظم الاطباء). و رجوع به مقاومه شود. || مأخوذ از تازی، مقاومت کننده.(ناظم الاطباء). ایستادگی کننده.

فرهنگ عمید

مقاوم

آن‌که در برابر کسی بایستد و مقاومت کند، ایستادگی‌کننده، پابرجا،


فرسایش

پوسیده شدن، فرسودگی،
(زمین‌شناسی) تغییر سطح خارجی پوستۀ زمین است در اثر آب‌های روان و بادها،

فرهنگ فارسی هوشیار

فرسایش کالوانیکی

فرسایش روکشی


فرسایش

فرسودن


مقاوم

برابری کننده با کسی در کشتی و جز آن، پایداری کننده

فرهنگ معین

فرسایش

(فَ یِ) (اِمص.) فرسودن.

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

فرهنگ فارسی آزاد

مقاوم

مُقاوِم، مقاومت کننده، ایستادگی کننده،

واژه پیشنهادی

مقاوم

خستگى ناپذیر

معادل ابجد

فلزی مقاوم در برابر فرسایش

1574

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری