معنی فونتیک
لغت نامه دهخدا
فونتیک. [ف ُ ن ِ] (فرانسوی، ص) آنچه بیان صوت و آوا کند. || (اِ) مطالعه ٔ اصوات و تلفظهای یک زبان. (فرهنگ فارسی معین). صوت شناسی. آواشناسی. || هنرهای فونتیک، هنرهایی که به قوه ٔ سامعه ارتباط دارند ازقبیل شعر، نثر ادبی، موسیقی. (فرهنگ فارسی معین).
فرهنگ معین
(فُ نِ) [فر.] (ص.) علمی که به مطالعه اصوات، ترکیب آن ها و تلفظ های یک زبان می پردازد.
فرهنگ عمید
آواشناسی،
(صفت) آوانگار: الفبای فونتیک،
حل جدول
آواشناسی
فارسی به انگلیسی
Phonetics
فرهنگ فارسی هوشیار
صدادار، صوت دار فرانسوی آوایی آواییک - 1 (صفت) آنچه بیان صوت و آوا کند، (اسم) مطالعه اصوات و تلفظ های یک زبان. یا هنرهای فونتیک. هنرهایی که به قوه سامعه ارتباط دارند از قبیل: شعر نثر ادبی موسیقی.
معادل ابجد
566