معنی فیک

لغت نامه دهخدا

فیک

فیک. [ف َ] (معرب، اِ) پیک. (آنندراج). فَیْج.

فیک. (اِ) به لهجه ٔ طبری درخت بید است. (یادداشت مؤلف). در تداول اهالی شهسوار به درخت فک گفته میشود که یکی از گونه های بید است. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به فک شود.

حل جدول

فیک

فدراسیون جهانی کانو قایق پارویی

گویش مازندرانی

فیک

از توابع بندپی بابل

درخت بید

فرهنگ فارسی هوشیار

فیک

(اسم) در تداول اهالی شهسوار به درخت فک گفته می شود که یکی از گونه های بید است.

معادل ابجد

فیک

110

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری