معنی قابله

فرهنگ معین

قابله

پذیرنده، زن شایسته، ماما. [خوانش: (بِ لَ یا لِ) [ع. قابله] (اِفا.)]

فرهنگ عمید

قابله

زنی که هنگام زاییدن زن آبستن بچۀ او را می‌گیرد، ماما،
[قدیمی] دایه. ٣. [قدیمی] = قابل

حل جدول

قابله

ماما

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

قابله

ماما

مترادف و متضاد زبان فارسی

قابله

ماماچه، ماما، دایه

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

قابله

اخصائی الولاده، قابله

گویش مازندرانی

قابله

ماما

فرهنگ فارسی هوشیار

قابله

مونث قابل شایندک شایسته زن، پایندان (ضامن)، شب آینده، دایه، پازاج باراج ماناف ماما ‎ (اسم) مونث قابل، زن شایسته، زنی که بچه زایاند ماما مام ناف ماماچه، زنی که بچه را پرورش دهد دایه، ظرفی که مایع مقطر از قرع و انبیق در آن جمع گردد و میز آب را در آن نهند.

فارسی به ایتالیایی

قابله

ostetrico

فارسی به آلمانی

قابله

Hebamme [noun]

معادل ابجد

قابله

138

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری