معنی لارک
لغت نامه دهخدا
لارک. [رَ] (اِخ) از جزائر خلیج فارس، دارای معدن اُکسید دُفر. و آن نزدیک به هفت فرسخ جنوبی بندرعباس است. در ازای آن از دو فرسنگ بیشتر است و پهنای آن از دو فرسخ کمتر و آب شیرین جزیره از برکه است. (فارسنامه ٔ ناصری).
لارک. [رَ] (اِخ) موضعی در «میان سی » از هزارجریب مازندران. (مازندران و استراباد رابینو ص 124 بخش انگلیسی).
لارک. [رَ] (اِ) درختی جنگلی. رجوع به موتال و کهل و نیز رجوع به لرک شود.
حل جدول
جزیره هرمزگان
گویش مازندرانی
از مزارع ییلاقی آمل
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) لرک.
معادل ابجد
251