معنی لاینفک

لغت نامه دهخدا

لاینفک

لاینفک. [ی َ ف َک ک] (ع ص مرکب) (از: لا + ینفک) جدانشدنی. ممتنعالانفکاک. جدائی ناپذیر. لازم. لازم غیرمفارق: و دانایان و حکما و مورخان حضرت اعلی را جزو لاینفک اند. (رشیدی).
- عضو لاینفک، عضو جدانشدنی. جزء لاینفک، جزء جدائی ناپذیر. عضو لاینفک چیزی بودن: لازم غیرمفارق آن بودن.

فرهنگ معین

لاینفک

(یَ فَ کّ) [ع.] (ص مر.) جدانشدنی، جدایی ناپذیر.

فرهنگ عمید

لاینفک

جدانشدنی، ناگشودنی، جدایی‌ناپذیر، چاره‌ناپذیر،

حل جدول

لاینفک

جدانشدنی

جدا نشدنی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

لاینفک

جدانشدنی

کلمات بیگانه به فارسی

لاینفک

جدانشدنی

فارسی به انگلیسی

لاینفک‌

Inalienable

فرهنگ فارسی هوشیار

لاینفک

‎ (جمله فعلی) جدا نمی شود، جدا نشدنی جدایی ناپذیر.

فرهنگ فارسی آزاد

لاینفک

لا یَنفَک، جدا نشدنی، اِنفکاک ناپذیر،

معادل ابجد

لاینفک

191

قافیه

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری