معنی لک دار
لغت نامه دهخدا
لک دار. [ل َ] (نف مرکب) آنچه لک دارد. دارای لک. || که نقطه ای از آن (از پرتقال یا خربزه یا سیب یا هندوانه و جز آن) براثر ضربت یا آسیبی از حال طبیعی بگرددو تباه و فاسد شود یا آغازد به تباهی. که به مقدار ناخنی یا کوچکتر و یا بزرگتر از آن فاسد شده باشد.
فرهنگ عمید
چیزی که بر آن لک افتاده باشد،
حل جدول
لکی
فارسی به انگلیسی
Smudgy, Spotted, Spotty
فرهنگ فارسی هوشیار
پرتقال یا خربزه یا سیب یا هندوانه لکدار، قسمتی از میوه که فاسد و تباه شود (صفت) آنچه لک دارد، قسمتی از میوه که بر اثر ضربت فاسد شده.
معادل ابجد
255