معنی متشخص
لغت نامه دهخدا
متشخص. [م ُ ت َ ش َخ ْ خ ِ] (ع ص) جدا و ممتاز. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || مرد معتبر و دارای آبرو و صاحب شأن و خدم و حشم. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشخص شود.
فارسی به انگلیسی
Creditable
فرهنگ عمید
بزرگ و ممتاز، دارای تشخص،
فرهنگ فارسی هوشیار
مرد معتبر و دارای آبرو و صاحب شان
فرهنگ فارسی آزاد
مُتَشَخِّص، دارای تشخص، با شخصیت ممتازه، مُتَعَیِّن،
فرهنگ معین
(مُ تَ شَ خِّ) [ع.] (اِفا.) ممتاز، دارای تشخص.
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
برجسته، سرآمد، باشخصیت، متعین، متمایز، محترم، ممتاز،
(متضاد) بیسروپا
فارسی به عربی
قطب
فارسی به ایتالیایی
distinto
واژه پیشنهادی
خواجه غیاث الدین پیر احمد ( پیر احمد خوافی)
جدا و ممتاز
متشخص
انگلیسی به فارسی
متشخص
معادل ابجد
1430