معنی مسئول
فرهنگ معین
(مَ) [ع. مسؤول] (اِمف.) خواسته شده، پرسیده شده.
فرهنگ عمید
سرپرست، رئیس،
کسی که نسبت به چیزی وظیفه یا تعهد دارد،
آنکه مورد پرسش یا بازخواست قرار میگیرد،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
پاسخده، پاسخ گو، سرپرست
کلمات بیگانه به فارسی
سرپرست
مترادف و متضاد زبان فارسی
مکلف، موظف، وظیفهمند، سرپرست، مامور، متصدی، مدیر، وظیفهشناس
فارسی به انگلیسی
Accountable, Attendant, Amenable, Custodian, Responsible
فارسی به ایتالیایی
معادل ابجد
136