معنی میانه روی
لغت نامه دهخدا
میانه روی. [ن َ / ن ِ رَ] (حامص مرکب) حالت میانه رو. اعتدال. قصد. اقتصاد. دوری از افراط و تفریط. (یادداشت مؤلف). اعتدال و اقتصاد و نه تفریط و افراط. میان روی و عدم اسراف. (ناظم الاطباء): اعتزام، میانه روی گزیدن در تک و رفتار و جز آن. استقصاد؛ میانه روی خواستن. (منتهی الارب). و رجوع به میانه رو شود.
فرهنگ عمید
حد وسط کاری را در پیش گرفتن، خودداری از افراط و تفریط،
حل جدول
اعتدال، مدارا
فارسی به انگلیسی
Golden Mean, Moderation, Modesty, Sobriety, Temperance
فارسی به عربی
متوسط
فرهنگ فارسی هوشیار
عمل میانه رو اعتدال.
واژه پیشنهادی
اقتصاد
معادل ابجد
322