معنی میراث
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
[ع.] (اِ.) مرده ریگ، آنچه از مال مرده که به خانواده اش می رسد.
فرهنگ عمید
مالی که از مرده برای ورثه باقی میماند،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
مرده ریگ
مترادف و متضاد زبان فارسی
ارث، ترکه، پسافت، پسافکند، ماترک، متروکات، مردهریگ
فارسی به انگلیسی
Bequest, Heirloom, Hereditament, Heritage, Inheritance, Legacy
فارسی به عربی
ارث، تراث، میراث
عربی به فارسی
مستلزم بودن , شامل بودن , فراهم کردن , متضمن بودن , دربرداشتن , حمل کردن بر , حبس یاوقف کردن , موجب شدن , ارث , میراث , مرده ریگ , وراثت , میراث بری
فرهنگ فارسی هوشیار
مالی که از مرده به کسی رسد، ارث
فرهنگ فارسی آزاد
مِیراث، تَرَکه، اِرثیّه، آنچه از شخص وفات یافته باقی ماند (جمع: مَوارِیث)،
فارسی به ایتالیایی
patrimonio
واژه پیشنهادی
پس نهاد
معادل ابجد
751