معنی نامرتب
لغت نامه دهخدا
نامرتب. [م ُ رَت ْ ت َ] (ص مرکب) بی نظم و ترتیب. نامنظم. نامدون.
حل جدول
ناآراسته
فرهنگ واژههای فارسی سره
پساپیش، نا به سامان
کلمات بیگانه به فارسی
نا به سامان
مترادف و متضاد زبان فارسی
آشفته، بینظم، پراکنده، شلخته، شوریده، مختل، نابسامان، ناجور، ناساز، نامنظم،
(متضاد) آشفته، بسامان، مرتب
فارسی به انگلیسی
Amorphous, Casual, Disorderly, Erratic, Grubby, Irregular, Messy, Rambunctious, Slatternly, Sloven, Unkempt, Unsettled, Untidy, Upside Down
فارسی به ترکی
hırpani, düzensiz
فارسی به عربی
بشکل متخلف، غیر مرتب، مشعث، مهمل
فرهنگ فارسی هوشیار
نامنظم، بی نظم و ترتیب
فارسی به ایتالیایی
trascurato
معادل ابجد
693